یکی از راههای مهم برای مقابله با جریانهای افراطی و تکفیری تقویت جایگاه عقلگرایی در مقابل نصگرایی افراطی است. مشکل اصلی جریانهای خشونتطلب در برداشت ظاهری آنان از متون و عدم توجه به شرایط صدور و سیاق تاریخیِ متون دینی است. آنان هرگونه تأویل و توجه به زمینههای تاریخی صدور متن را نادیده میگیرند. یکی از چهرههای مهم جریان نوسلفی (دکتر یوسف قرضاوی)، درصدد توجه به نقش عقل و توجه به آن در استنباط احکام است. از نظر وی، عقل نقش مهمی در استنباط احکام دارد. وی معتقد است که باید از هرگونه افراط و تفریط در توجه به نقش عقل در استنباط احکام جلوگیری شود و جانب اعتدال رعایت گردد. وی مکتب خود را "وسطیه" میخواند و خواهان توجه به مقاصد و اهداف شارع در کنار نصوص دینی برای استنباط احکام است. در این مقاله با روش تحلیلی - توصیفی به بررسی نظریه یوسف قرضاوی در مورد مقاصدالشریعه پرداخته خواهد شد و نظریه وسطیه (اعتدال در عقلگرایی) وی تبیین خواهد شد و نکاتی در نقد آن بیان خواهد گردید؛ بهنظر میرسد دیدگاه دکتر یوسف قرضاوی در مورد نقش مقاصدالشریعه در استنباط احکام شرعی، گامی هرچند کوچک در راستای خردورزی دینی و پرهیز از افراطگرایی باشد.