چکیده پویایی دین وتطبیق نیازها بر اصول وقواعد کلی آن، در پرتو عنصر اجتهاد امکانپذیر است که در قرآن وسنت از آن به «تفقه»، «استنباط»، «تعقل وتدبر» یاد شده است؛ زیرا احکام نظری و عملی دین به جز دستورات ضروری آن در قلمرو اجتهاد نه تقلید قابل تفسیر است. هرچند اجتهاد، تعدد افکار ودیدگاهها را به دنبال دارد؛ اما تعدد واختلاف دیدگاهها در مبانی، اصول وآموزههای دین موجب زایش و شکوفایی علوم اسلامی میشود و زمینههای دست یابی به حقیقت را بهتر فراهم میسازد. تعدد افکار، گاه در درون یک مذهب وگاه نسبت به مذاهب دیگر بررسی میشود. این پژوهش با استفاده از مبانی اجتهادی مورد قبول مذاهب، این حقیقت را بیان میکند که میتوان دست آوردهای اعتقادی و فقهی مذاهب را در عین صحیح ندانستن مبانی، برای پیروان آنها مشروع و حداقل عذر دانست؛ زیرا این نظریه اختلافات مذاهب را به مثابه اختلاف مجتهدان درون مذهب مینگرد. با این نظریه میتوان خلأهای جهان اسلام را نظیر: نسبت شرک، کفر و بدعت، خروج از دین، عدم اقتدا در نماز جماعت، بهرهگیری نکردن از متون فقهی وکلامی یکدیگر برطرف ساخت. همچنین زمینههای رشد جریانهای افراطی تکفیر را خشکاند، پیروان مذاهب را داخل اسلام دانست و همدل و همسو در راستای ساختن تمدن اسلامی حرکت کرد.