نقد نظریه خلافت داعش با تأکید بر مبانی اهل سنت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار دانشگاه باقرالعلوم علیه السلالم

2 دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام

چکیده

چکیده
دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش، عمدتاً با تکیه برمبانی سلفیت جهادی، بخش‌های وسیعی از عراق و سوریه را تصرف کرد تا بتواند به رویای دیرینه تحقق خلافت اسلامی جامه عمل بپوشد. صرف نظر از حمایت‌های بی­دریغ قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی که در پیروزی داعش منافع خود را جستجو می‌­کردند، تردیدی نیست جذب نیرو با تبلیغات قوی از اقصا نقاط جهان و پویایی داعش، علی‌رغم از دست دادن بسیاری از سرزمین­های خود، نشان از عقبه فکری و جذابیت ادعاهای آنان در میان بسیاری از مسلمانان اهل سنت دارد. معرفی ابوبکر بغدادی به عنوان خلیفه‌ی همه مسلمانان، تلاشی بود تا اتفاقات صدر اسلام و به خلافت رسیدن خلیفه اول در اذهان مسلمانان بازآفرینی شود. با این همه و علی‌رغم تلاش حامیان فکری و میدانی داعش، خلافت البغدادی از سوی شخصیت‌ها و جریان‌های متعددی از اهل سنت با مبانی کلامی - فقهی متعارض دانسته شد و این جریان نتوانسته است از عهده پاسخ به این نقدها برآید. تبیین هر چه بهتر این واقعیت می‌تواند در دراز مدت و پس از فروکش کردن هیجانات، در ادامه راه این جریان مانع اساسی ایجاد کند و بر جاذبه‌های بدون پشتوانه ایشان فایق آید. در این مقاله تعارض مدعیات داعشیان در بحث خلافت مشروع، بر اساس مبانی مورد قبول اهل سنت (علی‌رغم وجود پاره‌ای اختلافات) تبیین شده و نشان داده‌ایم نظریه‌پردازان این مدعیات، در اثبات مهمترین ارکان حاکمیت اسلامی برای خلافت خود خوانده، یعنی شرایط خلیفه و روش‌های انعقاد خلافت مشروع با مشکل اساسی مواجه‌اند.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

زیست انسان، اجتماعی و مبتنی بر قوانین است؛ بنابراین، ضرورت حکومت برای تدوین قوانین، اجرای آن و ضمانت بر اجرای صحیح آن امری بدیهی تلقی می­شود. با بعثت پیامبر اکرم -، حکومت اسلامی مبتنی بر معرفت اسلامی ایجاد شد. علی‌رغم تأکیدات اسلام و پیامبر اسلام - مبنی بر ادامه مسیر اسلام ناب و تبعیت از امامت، پس از ایشان انحراف­های وسیعی در نظام سیاسی اسلام شکل گرفت و خلافت زمینی ترویج شد. حرکت مذکور استمرار داشت تا اینکه با فروپاشی امپراطوری عثمانی و پس از اینکه خلافت به عنوان شاه کلید اندیشه‌ی سیاسی در میان مسلمانان اهل سنت کنار گذاشته شد و به جای آن نظام‌های دست‌نشانده کوچک و بزرگ سیاسی در قالب معاهده سایکس پیکو طراحی شد، اهل سنت به خلافت از دست رفته با نگاه حسرت نگریستند؛ برخی از حاکمان مسلمان تلاش کردند حکومت پادشاهی خود را به عنوان همان خلافت اسلامی معرفی کنند و برخی، مانند اخوان المسلمین نیز کوشیدند با مشارکت در فرایند سیاسی به تحقق این آرمان نزدیک شوند. برخی نیز خلافت اسلامی ارتجاعی دانسته و کوشیدند آن را از یاد مردم ببرند، اگرچه تلاش‌های آنها نتوانست اکثریت اهل سنت را قانع سازد.

 با شروع اعتراضات موسوم به بهارعربی در برخی از کشورهای اسلامی و هرج و مرج ناشی از آن، فرصتی برای هوادران خلافت اسلامی به وجود آمد تا از این آب گل‌آلود ماهی خود را صید کنند؛ در نتیجه گروه‌های مختلفی از سلفیان جهادی در کشورهای اسلامی فعال شدند و یا به فعالیت قبلی خود افزودند. وجه مشترک این گروه‌ها، به زعم خود، از بین بردن مظاهر کفر و شرک و تشکیل خلافت اسلامی بود و تنها راه رسیدن به این هدف را جنگ مسلحانه می­دانند.

در چنین شرایطی داعش از بطن القاعده متولد شد.[1]‏ این گروه ابتدا با عنوان «القاعده فی بلاد الرافدین» شعبه­ای از القاعده در عراق بود؛ اما در ادامه با گسترش فعالیت‌های خود نه تنها رسما از القاعده جدا شد؛ بلکه رهبران القاعده را نیز تکفیر کرد. این گروه در تاریخ 29/ 4/۲۰۱۰م ابوبکر بغدادی «ابراهیم عواد ابراهیم بدری» را به عنوان امیر دولت اسلامی عراق انتخاب کرد و در ادامه با اعلام تأسیس دولت اسلام عراق و شام «داعش»، بغدادی از همه مسلمین جهان خواست تا با هجرت به مناطق تصرف شده توسط داعش، او را در تشکیل حکومت اسلامی یاری کنند.

داعش برای مشروعیت بخشی خلافت خود بر سرزمین اسلامی بر ادله مبتنی بر متون دینی اهل تسنن استناد می­کند و مدعی است تنها اعضای آن و بیعت کنندگان با خلیفه آنها، مسلمان حقیقی بوده و دیگران اعم از شیعه و سنی و ... کافر و مرتدند. تفکرات داعش چند وجهی است و نمی‌توان آن را به یک فرد، جنبش یا دوره نسبت داد. آنها تمام جنبه‌های خشونت آمیز تفکرات گروه‌های قبل از خود را گرفته و در عمل پیاده کرده‌‍‌اند؛ از این رو فهم ایدئولوژی دقیق آنها برای مقابله با تفکرشان ضروری است.

 آنها از یک طرف مدعی امارتی اسلامی مانند حکومت رسول خدا بر همه مسلمانانند و از طرفی مانند خوارج، علم تکفیر بلند کرده و همه را از دم تیغ می‌گذارنند؛ در نتیجه اعمالشان هیچ ربطی به سیره و روش پیامبر اسلام - ندارد؛ به عبارت دیگر افراط عملی این جریان در برخوردهای قهرآمیز با سایر مسلمانان و پیروان ادیان به خودی خود آنان را در موضع نقد و پاسخ قرارداده و تا حد زیادی منفعل ساخته است؛ اما دستگاه تبلیغاتی قدرتمند و البته شناخته شده‌ای! نیز می‌کوشد سیره آنان را تجسم واقعی اسلام در شکل اولیه آن معرفی کند. در این شرایط علاوه بر برخورد عملیاتی و میدانی با این جریان خطرناک و کشف و افشای روابط پنهان ایشان با قدرت‌های بزرگ استعماری، لازم است مبادی و مبانی نظری ادعایی‌شان نیز مورد نقد و بررسی قرار گرفته و از این جهت نیز خلع سلاح شوند! بدیهی است برساخته و نامشروع بودن جریانی که حتی بر اساس مبانی اهل سنت نیز ناقص و متناقض تلقی می­شود، به باور و تأیید عمومی نزدیکتر خواهد بود.

از همین رو، در تحقیق پیش رو با روش تجزیه و تحلیلِ داده­های کلامی مبتنی بر مبانی اندیشه سیاسی اهل تسنن و با تأکید بر کتاب مفتی داعش «ترکی البنعلی»، نظام معرفتی-­سیاسی داعش مورد نقد قرار گرفته و وجوه ممیزه آن دو تبیین شده است.

معنای لغوی و اصطلاحی خلافت

مصدر خلافت در لغت از ریشه «خلف» و به معنای جایگزین شدن به جای کسی است و خلیفه به کسی گفته می‌شود که به جای شخص قبلی آمده است و جمع آن خلائف و خلفاست.[2]

با توجه به نامیده شدن جانشینان پیامبر به عنوان خلیفه، این عنوان به مرور معادل حاکم و سلطان مسلمانان شده است. ابن‌منظور در لسان العرب از برخی لغت‌‌شناسان نقل کرده است که: خلیفه یعنی سلطان اعظم.[3] اهل سنت به کسی که ریاست عامه بر تمام سرزمین‌های اسلامی دارد اصطلاحاً خلیفه می‌گویند. این عنوان معمولا به جانشین پیامبر اکرم - از زمان ابوبکر تا آخرین خلیفه عثمانی اطلاق می­شود.[4]

 ماوردی در تعریف خلافت می‌گوید: «امامت و خلافت یعنی جانشینی پیامبر در پاسداری از دین و مدیریت امور دنیوی.»[5] تفتازانی در معنای خلافت به دو مسئله اشاره کرده است: الف) جانشینی خلیفه از پیامبر اکرم - در برپایی دین. ب) وجوب تبعیت از خلیفه.[6]

رشیدرضا، معنای خلافت، امامت عظمی و اماره را یکی دانسته و هر سه را به معنای حکومت کردن می‌داند. «خلافت، امامت عظمی و امارت مؤمنین، سه کلمه‌اند که هر سه به معنای ریاست و حکومت اسلامی در جهت تأمین مصالح دین و دنیاست.»[7]

ادعای داعش درباره خلافت

داعش نظام سیاسی خود را نظام خلافت می‌داند و مدعی است: خلیفه یعنی جانشینی پیامبر اکرم - در رهبری امت اسلامی.[8]

داعشیان رسیدن به خلافت اسلامی را آرزوی دیرینه اعضای خود و تمام مسلمانان می­دانند؛ البته خلافتی که یک رهبر بیشتر نداشته باشد و تمام مسلمانان تحت امر او باشند. آنها برای تحقق این امر پیش قدم شده و بر خلاف سایر گروه‌های جهادی بعد از به دست آوردن کمترین قدرت، تردیدی در اعلام خلافت اسلامی به خود راه ندادند. آنان با ابوبکر بغدادی به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت کردند و اطاعت از او را بر همه واجب دانستند و مخالفان خود را بی‌خبر از روش اهل سنت، کافر خواندند.[9]

داعش با تقسیم مردم جهان به دوبخش کافر و مسلمان؛ کسانی را که با ابوبکر بغدادی دشمنی کرده و او را به عنوان خلیفه نپذیرفتند کافر تلقی کردند و کسانی را مسلمان قلمداد کردند که برای محافظت از دینشان قیام کرده و رهبری واحد یعنی خلافت ابوبکر بغدادی را گردن نهند.[10]

 آنها با تقسیم خلفای اسلامی به دو گروه، مدعی‌اند که فقط برخی از مدعیان خلافت واقعا خلیفه مشروع بوده‌‍‌اند. داعش خلافت خود را «خلافه علی منهاج النبوه / خلافت بر اساس روش پیامبر» می‌داند.[11]

ترکی بنعلی که مدتی مسئول هیئت شرعی داعش بوده و یکی از صاحب نظران این گروه محسوب می‌شد در کتابی با نام «القیافه فی عدم اشتراط التمکین الکامل للخلاف» برخی از ویژگی‌های خلافت را بیان کرده و در مقدمه کتاب، روایتی را از پیامبر اکرم - نقل می‌کند: «نبوت تا زمانی که خدا بخواهد در میان شما باقی می‌ماند وهر وقت که بخواهد آن را برمی‌دارد آنگاه خلافت بر شیوه نبوت خواهد بود تا زمانی که خدا بخواهد، سپس آن را هروقت بخواهد برمی‌دارد و حاکمان سخت‌گیری به قدرت می‌رسند و تا زمانی که خدا بخواهد خواهند ماند ... پس از آن خلافت بر روش نبوت خواهد بود و سپس سکوت کردند.[12] این روایت از روایات معتبر نزد اهل سنت محسوب می­شود.[13]

وی جمله پایانی حدیث، یعنی «ثم تکون خلافه علی منهاج النبوه» را در کتاب پررنگ کرده است و با قراینی که از ادامه کتاب به دست می‌دهد روشن می‌شود مرادش این است که خلافت داعش همان خلافت موعود پیامبر اکرم - است.

 او در ادامه حدیث خلفای دوازده‌گانه را از پیامبر اکرم - نقل و اقوال مختلف در این باره را بیان می‌کند. بنعلی با استناد به حدیثی از پیامبر اسلام - که فرموده‌‍‌اند: برخی از آنها (خلفای دوازده گانه) در صدر اسلام بودند و برخی دیگر در انتهای آن خواهند آمد، مصداق این دوازده نفر را خلیفه اول تا معاویه همچنین عمر بن عبدالعزیز دانسته و آخرین آنها را امام مهدی% می‌داند؛ او درمورد چهار نفر باقیمانده دو شرط ذکر می‌کند:

 الف: از ذریه علی % هستند. این کلام را با استناد به حدیث پیامبر - نقل می‌کند که به علی % فرموده‌‍‌اند: انک لذو قرنیها؛ یعنی یا علی تو هم جزء خلفای صدر اسلام هستی و هم جزء خلفای أخرین هستی؛ یعنی آخرین خلفا از نسل تو هستند.[14]

ب: این افراد مقدمات ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) را فراهم می‌آورند.[15]

وی با ذکر این مقدمات این نتیجه را می‌گیرد:

اولاً: خلافت ابوبکر بغدادی مشروع بوده و پیامبر- نیز به آمدن او وعده داده است. ثانیاً: خلافت او مقدمات ظهور امام زمان% را فراهم خواهد کرد. ثالثاً: ابوبکر بغدادی از نسل امام علی% و هاشمی است.

نقد دیدگاه داعش در باب شرایط خلیفه

شرایط خلیفه از منظر اهل سنت

دانشمندان اهل سنت در بیان شرایط خلیفه مسلمانان، سخن یکسانی ندارند. این مسئله تا حد زیادی ناشی از این است که نظریات مختلف به عنوان توجیه کننده و مشروعیت‌بخش آنچه عملا اتفاق افتاده و با توجه به شرایط گوناگون خلفا و چگونگی انتخاب آنها صورتبندی شده است. صرف نظر از این واقعیت، می‌توان مواردی را به عنوان شرایطی که مورد قبول عموم اهل سنت است برشمرد، از جمله: اسلام، آزاد بودن، مخفی نبودن خلیفه و ظاهر بودن درمیان مردم، عالم بودن، قریشی بودن، قدرت داشتن بر اداره کشور و حفظ مرزهای آن. برخی مانند قاضی ابی‌یعلی حنبلی چهار شرط ذکر می‌کند.[16] برخی مانند احمد بن حنبل که می­توان او را بنیانگذار سلفیه نامید، ده شرط برای امام برشمرده است.

برخی از بزرگان اهل سنت برای توجیه اعمال خلفای جور، مقام قضاوت را بالاتر از امامت دانسته و گفته‌اند فرق میان قضاوت و حکومت این است که امام و یا امیر اگر فاسق شد از امامت و امارت ساقط نمی­شود؛ زیرا مبنای حکومت تسلط و غلبه داشتن است؛ پس اگر کسی قدرت بر ادامه حکومت دارد؛ اما فاسق است هنوز امام وخلیفه محسوب می‌شود؛ البابرتی در توجیه این گفتار خود می‌گوید: «در طول تاریخ اسلام حاکمانی بودند که با زور حاکم شدند و ظلم و جور کردند؛ اما باز صحابه از آنها پیروی کرده و پشت سرشان نماز خوانده‌اند.»[17]

اهل سنت مسئله امامت را بسیار پایین‌تر از شئون دیگر دانسته‌‍‌اند؛ در حالی که وظایف او از همه سنگین‌تر است. ابی‌محمد مقدسی در کتاب لمعه الاعتقاد می‌گوید: «حج و جهاد با اطاعت از هر امامی فاسق باشد یا عادل، انجام می­شود و می­توان پشت سر امام فاجر نماز خواند.»[18]

تفتازانی وقتی شرایط خلیفه را بیان می‌کند وجود برخی شرایط را لازم نمی‌داند:

الف: افضل بودن از دیگران؛       

ب: معصوم بودن از گناه.

او بعد از بیان این نکته می‌گوید: «امام با گناه کردن نسبت به خدا و ظلم نسبت به بندگان خداوند از خلافت عزل نمی‌شود و دلیل او نیز عدم عزل خلفای فاسق و فاجر در طول تاریخ اسلام است.»[19]

عدم تحقق شرایط خلیفه درباره ابوبکر البغدادی

الف: قریشی بودن

اگر چه اهل سنت هاشمی بودن را از شرایط خلیفه مسلمانان ندانسته و قریشی بودن کافی می­دانند؛[20] اما قطعا هاشمی بودن جزء فضایل محسوب می­شود؛ بنابراین، داعش با ذکر فضایل اهل بیت ( مدعی است ابوبکر بغدادی برای خلیفه شدن این فضیلت را نیز داراست. آنان ابوبکر بغدادی را هاشمی می‌دانند که نسبش از طریق امام هادی% به امام علی % می‌رسد.[21] ابی‌همام الاثری که یکی از صاحب نظران گروه داعش محسوب می­شود در کتاب خود، با ذکر احادیثی در فضیلت اهل بیت وانمود می‌کند که چون ابوبکر بغدادی از اهل بیت است، پس محبت او طبق کلام رسول خدا واجب بوده و شایسته­ترین شخص برای خلافت مسلمین است؛[22] اما درباره قریشی بودن بغدادی تردید جدی وجود دارد، داعش ادعا می‌کند که ابوبکر بغدادی از عشیره بوبدری است که به واسطه اهل بیت ( هم هاشمی‌اند و هم قریشی محسوب می­شوند؛ اما برخی از صاحب نظران قائلند که چنین نسبتی درست نبوده و ابوبکر بغدادی از نسل ائمه اطهار  نیست. دکتر صالح حسین از صاحب نظران فرق معاصر معتقد است که شجره نامه منتشر شده داعش برای ابوبکر بغدادی، برای شخص دیگری به نام شیخ صبحی السامرایی از بزرگان اهل سنت عراق است که توسط داعش به دروغ به ابوبکر بغدادی نسبت داده شده است.[23]

ب: عالم بودن

یکی از شروط لازم برای خلیفه مسلمین علم به شریعت اسلامی و مصادر احکام اسلامی است، برخی مانند جوینی برای لزوم این شرط ادعای اجماع نیز کرده است؛[24] اما آنچه که از زندگی نامه ابوبکر بغدادی منتشر شده است نشانگر این است که وی دانش دینی مورد نظر برای خلافت اسلامی را ندارد، شیخ ابوعبدالله محمد منصور از اساتید ابوبکر غدادی و رهبر یکی از گروه‌های سلفی جهادی عراق، در کتاب خود درباره بغدادی می­گوید: «من شهادت می­دهم که او شخصی کم حافظه، بد اخلاق، جاهل و اهل هوا و هوس بود.»[25] و از طرفی ابوبکر بغدادی سابقه افتا نداشته و در حوزه علمیه اهل سنت عراق تحصیل نکرده و فقط فارغ التحصیل دکترای علوم اسلامی از دانشگاه بغداد است. همچنین هیچ کتاب علمی از وی به چاپ نرسیده است.

ج: آشکار بودن

شرط بعدی که تفتازانی و برخی دیگر از علمای اهل سنت به آن اشاره کرده‌‍‌اند؛ آشکار بودن خلیفه و قابل دسترس بودن برای مردم است[26] خلیفه خود­خوانده داعش به جز یک بار که علنا در مسجد موصل در ملأ عام ظاهر شد و اعلام خلافت کرد دیگر در مجامع عمومی دیده نشده است؛ بنابراین، این شرط خلافت را نیز دارا نیست.

دیدگاه داعش درباره روش انعقاد خلافت

در میان اهل سنت روش‌های مختلفی برای مشروعیت انعقاد خلافت خلفا بیان شده‌ است که می‌توان گفت آنها نیزمانند شرایط خود خلیفه برداشت‌هایی پسین و برگرفته از وقایع خارجی است که برای موجه جلوه دادنشان دلایلی نیز ذکر شده است.

مهم این است که در نگاه اهل سنت، خداوند متعال در انتخاب خلیفه نقشی ندارد و خلیفه مسلمین، مشروعیت خود را از طریق بیعت مردم یا ... کسب می‌کند. با این حال برخی از علما مخصوصا بعد از قرن پنجم، حکومت سلاطین و خلفای زمان را صبغه الهی داده و آنها را نماینده خداوند در روی زمین معرفی کرده‌‍‌اند.[27] در نظر اهل سنت بر مردم واجب است که امام و خلیفه خود را نصب کنند و از نظر عقلی و نقلی این امر بر خداوند واجب نیست. تفتازانی در تبیین این وجوب دو دلیل ذکر می‌کند:

الف) روایت مشهور «اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؛ البته وی چگونگی استدلال را توضیح نمی­دهد؛ اما ظاهرا مرادش این است که در این روایت شناخت امام بر مردم واجب شده است و مردم وقتی می­توانند شخصی را بشناسند که خودشان او را انتخاب کرده باشند.

ب) عمل مسلمانان بعد از رحلت پیامبر- و مرگ خلفا. تفتازانی گمان کرده است که مردم به علت وجوب این امر حتی دفن پیامبر- و خلفا را به علت انتخاب خلیفه به تأخیر می­انداختند.

بنعلی مفتی داعش با استناد به سخنان قرطبی در تفسیر آیه شریفه «انی جاعل فی الارض خلیفه» می‌گوید: «این آیه دلالت می‌کند بر نصب امام و خلیفه‌ای که حرفش را بشنوند و از او اطاعت کنند.»[28] او در ادامه مشخص می‌کند که مراد از نصب خلیفه، نصب او از طریق مردم و به واسطه اهل حل و عقد است. صرف نظر از اینکه آیه مورد استناد بنعلی ربطی به نصب خلیفه رسول خدا ندارد، عجیب است چگونه او به ضمیر موجود در کلمه «انی» اصلا توجهی نکرده است؛ در حالی‌که این آیه به صراحت مسئله نصب خلیفه را کار خدا دانسته نه مردم. از میان روش‌های متعددی که اهل سنت برای مشروعیت انعقاد خلافت برشمرده‌اند، بیعت اهل حلّ و عقد و روش قهر و غلبه درمورد ابوبکر بغدادی مطرح شده است که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1) بیعت اهل حل وعقد

داعش پس از تکفیر تمام حاکمان کنونی کشورهای اسلامی، نصب خلیفه‌ای ‌که خلافت تمام مسلمانان را به عهده داشته باشد واجب دانسته‌اند، در نتیجه ابوبکر بغدادی را به این منصب نصب کرده‌‍‌اند.[29] ‏اگر چه خلافت بغدای با روش قهر و غلبه نیز قابل بررسی است؛ اما داعش تأکید دارد که انتخاب او توسط بیعت اهل حل و عقد انجام شده است. به نظر داعش تنها روش انعقاد خلافت صحیح بیعت اهل حل و عقد است که در این صورت منتخب آنها باید تمام شرایط خلافت را داشته باشد، آنها مدعی‌اند که این شرط در ابوبکر بغدادی محقق است؛ زیرا علما و بزرگان و شیوخ عشایر عراق و شام با او بیعت کرده‌‍‌اند.[30]

یکی از اشکالات مطرح شده درباره خلافت ابوبکر بغدای این است که، داعش بیعت عده‌ای از اطرافیان بغدادی را به عنوان بیعت اهل حل و عقد به حساب آورده است در حالی‌که اولاً: باید تمام اهل حل وعقد با خلیفه بیعت کنند. ثانیاً: اهل حل و عقد شرایط خاصی مانند علم و آگاهی داشته باشند تا بتوانند افراد خبره و توانمند را انتخاب کنند.[31] داعش در جواب این اشکال به کلامی از ابن‌تیمیه پناه برده ‌است که می‌گوید:

«شکی نیست که مخالفت یک یا دو نفر و یا گروهی ‌‍‌اندک در اجماع معتبر در بحث انتخاب خلیفه ضرر نمی­زند؛ زیرا اگر اجماع همه معتبر بود هیچ گاه اجماعی بر امامت شخصی منعقد نمی‌شد.»[32]

آنها با استناد به این کلام قائلند که در بیعت ابوبکر بغدادی عده معتنابهی از بزرگان عشایر و اهل حل و عقد حضور داشته­اند. با نگاهی به زندگی و ویژگی‌های اطرفیان ابوبکر بغدادی و شورای حل و عقد در دولت او به راحتی می‌توان گفت که این دو اشکال به داعش وارد بوده و توجیهات آنها کافی نیست.

آیا انتخاب اهل حل و عقد به تنهایی کافی است یا باید مردم نیز با او بیعت کنند؟ در میان قائلین به صحت انتخاب خلیفه توسط اهل حل و عقد نیز اختلافاتی وجود دارد. برخی می‌گویند: شرط صحت خلیفه منتخب اهل حل و عقد این است که مردم اجماع تام بر امامت او داشته باشند.[33] این گروه به کلام اسحاق بن عمار استناد کرده‌‍‌اند که وی در جواب کسی که پرسید مراد از امام در روایت پیامبر اکرم - «من مات ولیس له امام مات میته جاهلیه» کیست، پاسخ داد: امام کسی است که تمام مسلمانان بر امامت او اجماع دارند.[34] برخی دیگر معتقدند که اجماع امت لازم نیست؛ اما باید همه اهل حل و عقد بر امامت شخص اتفاق نظر داشته باشند. این گروه در واقع برای اینکه مخالفت برخی از صحابه با امامت امام علی % را توجیه کنند و آنها را از گناه مخالفت با امام و خلیفه زمان که اهل سنت نیز آن را قبول دارند مبرا کنند به امامت امیرالمؤمنین علی اشکال کرده‌‍‌اند که امامت ایشان به دلیل عدم اجماع بزرگان صحابه مانند معاویه، عمرو بن عاص، زبیر، عایشه و ... مخدوش است.[35]

محمد مبارک از صاحب نظران سلفی قائل است با توجه به نظریات ابن‌تیمیه، انتخاب خلیفه با روش بیعت دو مرحله دارد: الف) بیعت اهل حل و عقد که در این مرحله شخص کاندیدای خلافت می‌شود.

 ب) بیعت همه مسلمین که در این مرحله به خلافت می­رسد.[36]

وی به نقل از ابوحامد غزالی می‌گوید: «هدف اصلی از انتخاب امام که همان متحد کردن مسلمین و اقتدار آنهاست، وقتی حاصل می­شود که اکثریت مردم با او بیعت کنند.»[37] برخی از صاحب‌نظران در این مسئله قائل به تفصیل شده و گفته‌‍‌اند: اگر تمام امت با کسی بیعت کنند به او خلیفه گفته می­شود؛ اما اگر فقط بخشی از امت اسلام با کسی بیعت کرده باشد به او نمی­توان خلیفه مسلیمن گفت؛ بلکه او امیر و حاکم همان قسمت است.[38]

بنابراین، طبق این دیدگاه امثال ابوبکر بغدادی که عده‌ای محدود با او بیعت کرده‌‍‌اند فقط امیر و حاکم همان بخش شمرده می­شود؛ اما نمی­تواند ادعای خلافت بر تمام امت اسلام را داشته باشد؛ در حالی‌که به گفته تحلیل‌گران، استراتژی داعش این است که حتی وقتی یک روستای کوچک را نیز تصرف می‌کند سریعاً در آنجا ارکان یک حکومت را برپا می‌کند.[39] در میان اهل سنت درباره تعداد و ویژگی‌های بیعت کنندگان نیز نظریات مختلفی وجود دارد؛ برخی قائلند که باید همه مسلمین بیعت کنند و برخی دیگرمانند مودودی و رشیدرضا بیعت اغلب مردم را کافی دانسته،[40] و بعضی مانند جوینی فقط بیعت کسانی که بیعت آنها باعث به وجود آمدن شوکت و اقتدار خلیفه می‌شود را کافی دانسته است.[41]

داعش نیز بیعت عموم مردم را قبول دارد و آن را از شرایط انعقاد خلافت می­داند؛ اما به علت فرار از اشکالات احتمالی مانند عدم بیعت همه مسلمین و حتی بیشتر آنها با خلیفه خود خوانده‌، نظریه سوم را قبول کرده و می‌گوید: مراد از بیعت مردم، بیعت همه آنها نیست؛ بلکه مراد بیعت بزرگان آنها مانند تجار، بزرگان قبایل، طلاب علم، مجاهدین و مانند آنهاست؛[42] البته باز اشکال به داعش مطرح است؛ زیرا داعش ادعای خلافت عظمی بر تمام مسلمین را دارد؛ بنابراین، حداقل لازم است بزرگان تمام کشورهای اسلامی با آنها بیعت کنند و بیعت عده‌ای خاص در مناطق تحت سیطره داعش آن هم از ترس جان و مالشان کافی نیست، چنان‌که ابن‌تیمیه نیز می‌گوید: «اگر کسی ادعای امامت عظمی بکند باید اکثر اهل حل و عقد تمام نواحی با او بیعت کنند.»[43]

عالم مغربی شیخ محمد فیزازی با اشکال به داعش در عدم بیعت مردم با خلیفه خود خوانده می­پرسد: چه کسی بغدادی را بر بیش از یک میلیارد مسلمان خلیفه قرار داده ‌است. وی با استناد به کلام عمر بن خطاب که گفت: کسی که با شخصی بدون مشورت با مسلمانان بیعت کند لزومی ندارد اطاعت شود، تصریح می­کند که منظور عمر این بوده که خلافت باید با اجماع دول اسلامی و علمای اسلام باشد.[44]

طرفداران داعش در جواب چنین اشکالی می‌گویند: هیچ کسی در خلافت ابوبکر شک نداشته و مسلمانان اجماع بر صحت خلافت وی دارند؛ اما خلافت او فقط با بیعت عده‌ای از مسلمانان در سقیفه بنی ساعده محقق شد و خلیفه مسلمین شد و کسانی که به‌طور مستقیم در سقیفه با او بیعت نکرده بودند نیز ملزم به اطاعت از او شدند و اطاعت از دستورات او برای همه مسلمین واجب و تخلف از دستوراتش گناهی نابخشودنی محسوب می­شد؛ اما واقعیت این است که عمر بن خطاب امت را از بیعتی مانند بیعت ابوبکر که آن را فلتة و کاری حساب نشده می‌خواند بر حذر داشت.

2) روش قهر و غلبه

اهل سنت یکی از روش‌های انتخاب خلیفه را روش قهر و غلبه می‌دانند، اگر کسی توانست با زور منطقه‌ای را تصرف کرده و خودش را خلیفه مسلمین نامد بر مسلمانان واجب است از او اطاعت کنند.[45]

به نظر داعش اگر کسی با زور و غلبه ادعای خلافت کرد خلیفه مسلمانان می‌شود؛ اما در این صورت لازم نیست شرایط خلیفه را داشته باشد آنها در بیان علت آن می‌گویند: علت انتصاب این شخص به خلافت قرار گرفتن در موقعیت بد و بدتر است؛ زیرا قبول نکردن خلافت این شخص باعث ضررهای بیشتر به مسلمانان خواهد شد.[46]

داعش برای اینکه به دیگران ثابت کند خلیفه آنها با بهترین و مقبول‌ترین روش به خلافت رسیده است، خلافت بغدادی را از طریق انتخاب اهل حل و عقد می‌داند؛ اما به نظر می­رسد مشروعیت خلافت بغدادی طبق روش قهر و غلبه نیز قابل نقد است و اتفاقاً در اولین نگاه به ماجرای خلافت ابوبکر بغدادی این روش بیشتر خود را نمایان می­سازد؛ زیرا بر همه عیان است که داعش با قتل بیگناهان زیادی توانست مناطقی را در عراق و سوریه تصرف و بعد از آن بدون اینکه بزرگان اسلام با او بیعت کنند اعلام خلافت عظمی کند. اگر چه این طریق مورد قبول اهل سنت است؛ اما شرایطی دارد و شرط اصلی آن اقتدار و تمکین به معنای قدرت داشتن برای ایجاد حکومت است که از این نظر، خلافت داعش با چالش جدی مواجه است.

علمای اهل سنت شرط لازم برای خلافت را مسئله اقتدار و تمکین می‌دانند. ابوحامد غزالی از بزرگان اهل سنت، هدف نهایی از انتخاب امام و خلیفه را متحد کردن مسلمین و رفع اختلافات میان آنها می‌داند که به نظر او این هدف حاصل نمی‌شود مگر با وجود حاکمی که دارای اقتدار و شوکت است؛ بنابراین، به اعتقاد او اگر بعد از وفات امام مسلمین، کسی قیام کرده و ادعای امامت کند به علت توانایی و اقتدارش امامت او منعقد شده و اطاعت از او واجب می‌شود.[47]

با توجه به مجموع سخنان بزرگاه اهل سنت در بحث امامت می‌توان گفت شرط اصلی مد نظر آنها اقتدار و تسلط است که گاه توسط قهر و غلبه حاصل می‌شود و گاه توسط بیعت بزرگان قوم که باعث می‌شود خلیفه قدرت اداره کشور را داشته باشد.

داعش نیز وجود این شرط برای خلیفه را لازم می‌داند، بنعلی مفتی داعش می‌گوید: شکی نیست که خلافت نیاز به قدرت و تمکین دارد و این شرط در دولت اسلامی حاصل است؛ اما به نظر گروه‌های جهادی دیگر اگر چه هدف اصلی تشکیل خلافت اسلامی است؛ اما شرط آن داشتن اقتدار و قدرت لازم برای این کار است که هنوز حاصل نشده؛ بنابراین، اعلام خلافت از سوی داعش زود بوده است.

مسئله حدیث اثنا عشر

مشکل دیگری که عموم نظریه پردازان اهل سنت و از جمله حامیان خلافت ابوبکر بغدادی با آن مواجه‌اند تناقض روایت «الخلافه بعدی ثلاثون سنه» با روایت دیگری از پیامبر اکرم - است که فرموده‌‍‌اند: «همواره این دین عزیز است تا دوازده خلیفه بیاید که همه آنها از قریش هستند».[48]

پیامبر اکرم-  در اینجا نیز از کلمه خلیفه استفاده کرده‌‍‌اند؛ اما تنها برای دوازده نفر، درحالی که طبق روایت اول، خلافت را منحصر در سی سال کرده‌‍‌اند. طبق این فرمایش نمی‌توان ابوبکر البغدادی را خلیفه مسلمین نامید؛ بلکه تمام کسانی که بعد از خلفای راشدین ادعای خلافت کرده‌اند ادعای باطلی کرده‌اند برای رفع این اشکال جواب‌هایی داده‌اند مثل اینکه در بخاری به جای خلیفه، عنوانِ اثنا عشر امیر آمده ‌است؛[49] بنابراین، شاید در آنجا که خلیفه آمده‌ است، راویان در حدیث دخل و تصرف کرده‌اند.[50]

جواب دومی ‌که داده شده‌ از طرف طرفداران داعش است، آنها می‌گویند: مراد از خلیفه در روایت اول، خلافه علی منهاج النبوه است نه هر نوع خلافتی، به نظر آنها بیشتر حاکمان بعد از دوره خلفای راشدین، خلافتشان کاملا طبق روش و سنت پیامبر- نبوده است و تسامحاً به آنها خلیفه گفته شده است؛ چنانکه ابن‌تیمیه می‌گوید: «می‌توان به حاکمان بعد از خلفای راشدین خلیفه گفت؛ اگر چه آنها ملوک بوده و خلیفه پیامبران نیستند»؛[51] اما ابوبکر بغدادی طبق راه و روش پیامبر- خلافت می‌کند؛ پس خلیفه واقعی مسلمین محسوب می‌شود؛[52] اما واقعیت این است که آشکار شدن روابط سیاسی این جماعت با دشمنان اسلام و قدرت‌های بزرگ همچنین روش‌های مبالغه آمیزشان در قتل عام و شکنجه بیگناهان و ویرانی آبادانی‌ها و ... هر گونه ادعایی مبنی بر ادامه دادن سنت رسول خدا از سوی آنان را به ادعایی گزافه و غیرقابل قبول تبدیل کرده است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

اساس حکومت داعش و اسلامی بودن آن بر نظریه خلافت استوار است. از این رهگذر ایشان خلافت البغدادی را در امتداد خلافت اسلامی از صدر اسلام تاکنون قرار داده‌اند. داعش با فضیلت‌سازی برای خلیفه خودخوانده‌اش، سعی کرده ‌ابوبکر بغدادی را واجد همه معیارهای خلافت معرفی کند. ویژگی‌هایی همچون انتساب به بنی‌هاشم یا قریش، علم به شریعت و مصادر احکام اسلامی، در دسترس بودن و ... که همه این ویژگی‌های حداقلی نیز برای وی مخدوش است.

در این مقاله نشان دادیم که خلافت داعش و خلیفه خود خوانده ایشان، فاقد تمامی شرایط و صلاحیت‌های پیش گفته بوده و تلاش نظریه‌پردازان این جریان برای توجیه مشروعیت این خلافت بر اساس کتاب و سنت ناکام بوده است؛ بنابراین، اولاً فضیلت‌سازی داعش برای خلیفه خود خوانده‌اش با مبانی موجود در منابع اهل تسنن سازگار نیست و ثانیاً مشروعیت سازی خلافت ابوبکر بغدادی با ابتنا بر معیارهای مشروعیت‌ساز در اندیشه سیاسی اهل تسنن تعارض دارد و حتی از حداقل‌های ذکر شده در معیارها محروم است؛ بنابراین، از نقدهای معرفتی به جریان انحرافی داعش، عدم انطباق نظام سیاسی داعش با اندیشه سیاسی اهل تسنن حاصل می‌شود.

 

 

 

[1]. ‏ سادات الشیخ، ابی سفیان عمرو احمد؛ و یعقوب النوفی، ابی زیاد محمد محمود، حقیقه تنظیم الدوله داعش، ص127.

[2]. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، ص446.

[3]. ابن‌منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، ص498-497.

[4]. سمضار، صالح، نظام الخلافه فی الفکر الاسلامی المعاصر، ص26.

[5]. الماوردی، ابوالحسن، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص3.

[6]. «وخلافتهم ثابته، ای نیابتهم عن رسول الله فی اقامه الدین، بحیث یجب علی کافه الامم الاتباع» التفتازانی، ۲۰۰۷: 175.

[7]. رشید رضا، محمد، الخلافه، ص17.

[8]. ابی‌البراء، بن‌مالک، المختصر فی تعریف دستور الدوله الاسلامیه و اهداف، ص7.

[9]. ‏شبیه الحمد، ابومالک، وجوب البیعه لخلیفه المسلمین ابوبکر الحسینی القریشی البغدادی، ص7.

[10]. همان، ص8.

[11]. همان، ص11.

[12]. تَکُونُ النُّبُوَّةُ فِیکُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ، فَتَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ مُلْکًا عَاضًّا، فَیَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ مُلْکًا جَبْرِیَّةً، فَتَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ نُبُوَّةٍ ثُمَّ سَکَتَ.

[13]. ‏ ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج30، ص355، ش18406.

[14]. البنعلی، ترکی بن مبارک، القیافه فی عدم اشتراط التمکین الکامل للخلافه، ص4.

[15]. البته وی با نقل قولی از احمد بن حنبل می‌گوید: «مهدی که من می‌گویم با مهدی که روافض می‌گویند و در سرداب منتظر ظهور است، فرق دارد.»

[16]. الفراء الحنبلی، ابی یعلی محمد بن حسین، الاحکام السلطانیه، ص19.

[17]. البابرتی، محمد بن محمد بن محمود، العنایة شرح الهدایه، ج7، ص256.

[18]. بن‌عثمان المصری، ابوعبدالاعلی خالد بن محمد، الکواشف الجلیة للفروق بین السلفیة و الدعوات الحزبیة البدعیة، ص85.

[19]. التفتازانی، سعدالدین مسعود، شرح العقائد النسفیه، ج183.

[20]. غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 294.

[21]. ابی‌البراء، بن‌مالک، المختصر فی تعریف دستور الدوله الاسلامیه و اهداف، ص5.

[22]. الاثری، ابی همام بکر بن عبدالعزیز، مد الایادی لبیعه البغدادی، ص3-4.

[23]. الرقب، صالح حسین، من هو ابوبکر البغدادی خلیفه تنظیم الدوله.

[24]. الفقیه، عبدالغنی سلطان عبدالوهاب، الامامه بین الماوردی و الجوینی، ص128.

[25]. ابوعبدالله محمد المنصور، الدولة الإسلامیة بین الحقیقة والوهم، ص6.

[26]. التفتازانی، سعدالدین مسعود، شرح العقائد النسفیه، ج180.

[27]. عبدالرزاق، علی، الاسلام و اصول الحکم،‏ ص18.

[28]. البنعلی، ترکی بن مبارک، القیافه فی عدم اشتراط التمکین الکامل للخلافه، ص7.

[29]. الحطام، ابی جعفر، بیعه الامصار للامام المختار، ص10.

[30]. همان، ص13.

[31]. الدمیجی، عبدالله بن عمر، الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه، ص165-167.

[32]. الحطام، ابی جعفر، بیعه الامصار للامام المختار، ص14.

[33]. الدمیجی، عبدالله بن عمر، الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه، ص173.

[34]. ابن‌تیمیه الحرانی، تقی الدین ابی العباس احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، ج1، ص112.

[35]. ابن‌خلدون الحضرمی، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن‌خلدون، ص174.

[36]. ‏ المبارک، محمد، آراء ابن‌تیمیه فی الدوله و مدی تدخلها فی المجال الاقتصادی، ص279.

[37]. همان، ص178.

[38]. السقاف، علوی بن عبدالقادر، إعلانُ الخِلافةِ الإسلامیَّةِ - رؤیةٌ شرعیَّةٌ واقعیَّةٌ.

[39]. قاسم، یاسر جاسم، عالم داعش خفایا و اسرار، ص19.

[40]. المودودی، ابوالاعلی، نظریه الاسلام و هدیه لی السیاسه والقانون والدستور، ص55.

[41]. الفقیه، عبدالغنی سلطان عبدالوهاب، الامامه بین الماوردی و الجوینی، ص100.

[42]. الحطام، ابی جعفر، بیعه الامصار للامام المختار، ص14.

[43]. ابن‌تیمیه الحرانی، تقی الدین ابی العباس احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، ج1، ص530.

[44]. ‏اسعدی، محمد، خلافه بغدادی اخطاء فقهیه قاتله.

[45]. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری   شرح صحیح البخاری، ج 13، ص9.

[46]. الحطام، ابی جعفر، بیعه الامصار للامام المختار، ص13.

[47]. غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص295-293.

[48]. القشیری النیسابوری، ابی الحسین ملسم بن الحجاج بن مسلم، صحیح مسلم، ج3، ص1452.

[49]. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری   شرح صحیح البخاری، ج6، ص2640، ش6796.

[50]. سادات الشیخ، ابی سفیان عمرو احمد؛ و یعقوب النوفی، ابی زیاد محمد محمود، حقیقه تنظیم الدوله داعش، ص135.

[51]. ابن‌تیمیه حرانی، تقی الدین ابی العباس احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوی، ج35، ص20.

[52]. سادات الشیخ، ابی سفیان عمرو احمد؛ و یعقوب النوفی، ابی زیاد محمد محمود، حقیقه تنظیم الدوله داعش، ص135.

  1. منابع

    1. ابن‌تیمیه الحرانی، تقی الدین ابی‌العباس احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، ریاض: دار الفضیله، چاپ اول، ۱۴۲۴.
    2. ‏‫ابن‌تیمیه حرانی، تقی الدین ابی‌العباس احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوی، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۰.
    3. ‏‫ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت: دار الرساله العالمیه، چاپ اول، ۲۰۰۱.
    4. ‏‫ابن‌خلدون الحضرمی، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن‌خلدون، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول.
    5. ‏‫ابن‌منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۵.
    6. ‏‫ابوعبدالله محمد المنصور، الدولة الإسلامیة بین الحقیقة والوهم، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا.
    7. ‏‫ابی‌البراء، بن‌مالک، المختصر فی تعریف دستور الدوله الاسلامیه و اهداف، الوفاء، ۲۰۰۷.
    8. ‏‫اسعدی، محمد، خلافه بغدادی اخطاء فقهیه قاتله، ۲۰۱۴. بازیابی از ‪الحره‎.
    9. ‏‫الاثری، ابی‌همام بکر بن عبدالعزیز، مد الایادی لبیعه البغدادی، بی‌جا: نامعلوم، بی‌تا.
    10. ‏‫البابرتی، محمد بن محمد بن محمود، العنایة شرح الهدایه، بیروت: دار الفکر، بی‌تا.
    11. ‏‫البنعلی، ترکی بن مبارک، القیافه فی عدم اشتراط التمکین الکامل للخلافه، بی‌جا: الغرباء للاعلام، چاپ دوم، ۲۰۱۴.
    12. ‏‫التفتازانی، سعدالدین مسعود، شرح العقائد النسفیه، بی‌جا: مکتبه دار الدقاق، چاپ اول، ۲۰۰۷.
    13. ‏‫الحطام، ابی‌جعفر، بیعه الامصار للامام المختار، بی‌جا: مؤسسه البیارق الاعلامیه، چاپ بی‌تا، بی‌تا.
    14. ‏‫الدمیجی، عبدالله بن عمر، الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه، ریاض: دار الطیبه، بی‌تا.
    15. ‏‫الرقب، صالح حسین، من هو ابوبکر البغدادی خلیفه تنظیم الدوله، بی‌تا. بازیابی از ‪https://www. drsregeb. com/‎
    16. ‏‫السقاف، علوی بن عبدالقادر، إعلانُ الخِلافةِ الإسلامیَّةِ - رؤیةٌ شرعیَّةٌ واقعیَّةٌ، سایت الدرر السنیه، بی‌تا.
    17. ‏‫العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، قاهره: دار البیان العربی، بی‌تا.
    18. ‏‫الفراء الحنبلی، ابی‌یعلی محمد بن حسین، الاحکام السلطانیه، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۰.
    19. ‏‫الفقیه، عبدالغنی سلطان عبدالوهاب، الامامه بین الماوردی و الجوینی، قاهره: دار الکلمه، ۱۴۳۶.
    20. ‏‫القشیری النیسابوری، ابی‌الحسین ملسم بن الحجاج بن مسلم، صحیح مسلم، عربستان سعودی: دار المنهاج، چاپ اول، ۱۴۳۳.
    21. ‏‫الماوردی، ابوالحسن، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، مکتبه ابن‌قتیبه، چاپ اول، ۱۳۰۹.
    22. ‏‫المبارک، محمد، آراء ابن‌تیمیه فی الدوله و مدی تدخلها فی المجال الاقتصادی، بیروت: دار الفکر، چاپ سوم، ۱۹۷۰.
    23. ‏‫المودودی، ابوالاعلی، نظریه الاسلام و هدیه لی السیاسه والقانون والدستور، دمشق: دار الفکر، چاپ دوم، ۱۹۷۰.
    24. ‏‫بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن‌کثیر، چاپ سوم، ۱۹۸۷.
    25. ‏‫بن‌عثمان المصری، ابوعبدالاعلی خالد بن محمد، الکواشف الجلیة للفروق بین السلفیة و الدعوات الحزبیة البدعیة، بیروت: دار المحجه البیضاء، بی‌تا.
    26. ‏‫رشیدرضا، محمد، الخلافه، قاهره: الزهرا، بی‌تا.
    27. ‏‫سادات الشیخ، ابی‌سفیان عمرو احمد؛ و یعقوب النوفی، ابی‌زیاد محمد محمود، حقیقه تنظیم الدوله داعش، الجزائر: دار المنهاج، چاپ دوم، ۲۰۱۶.
    28. ‏‫سمضار، صالح، نظام الخلافه فی الفکر الاسلامی المعاصر (پایان‌نامه ارشد)، بی‌تا.
    29. ‏‫شبیه الحمد، ابومالک، وجوب البیعه لخلیفه المسلمین ابوبکر الحسینی القریشی البغدادی، منهاج التوحید، چاپ دوم، بی‌جا، ۱۴۳۸. بازیابی ازmenhajtoheed.wordpress. com‎
    30. ‏‫صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، بیروت: عالم الکتب، ۱۴۱۴.
    31. ‏‫عبدالرزاق، علی، الاسلام و اصول الحکم، قاهره: دار الکتاب المصری، چاپ اول، ۲۰۱۲.
    32. ‏‫غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت: دار المنهاج، چاپ سوم، ۱۴۳۳. ‏‫قاسم، یاسر جاسم، عالم داعش خفایا و اسرار، بیروت: جیکور، چاپ اول، ۲۰۱۶.