نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
در تاریخ دویست و پنجاه ساله سلفیه، چند خوانش و قرائت خاص از سلفیگری ارائه شده که با وجود اشتراک فراوان در میان آنها، میزان تفاوت نظری و عملی به اندازهای است که هر کدام از قرائتهای مذکور را میتوان یک قرائت مستقل دانست.[1] اولین خوانش از سلفیگری منسوب به ابنتیمیه و وهابیت است که مبنای این خوانش توحید در عبادت است. خوانش دوم از سلفیگری منسوب به حسن البناء و اخوان المسلمین است. مبنای این خوانش بر خلاف خوانش قبلی، توحید در حاکمیت در عین پذیرش مردم سالاری دینی است. خوانش سوم مربوط به سلفیان جهادی است. مبنای این خوانش نیز توحید در حاکمیت است؛ اما همراه با تکفیر معتقدان به مردم سالاری اعم از دینی و غیردینی آن.[2] اخوان المسلمین بر خلاف سلفیه جهادی، به تقابل میان توحید در حاکمیت و مردم سالاری دینی اعتقادی ندارد؛[3] بنابراین، با اینکه توحید در حاکمیت، مبانی هر دو خوانش است؛ اما دو گفتمان مستقل از یکدیگرند. با توجه به خوانشها و جریانهای مختلف سلفیه، ارائه تحقیق و پژوهشی جامع درباره «زن از منظر سلفیه» با دو مانع جدی مواجه است: الف) خوانش و قرائت سلفیان از سلفیه و سلفیگری یک دست نیست و ما با گونههای مختلفی از سلفیه مواجه هستیم. ب) امور مربوط به بانوان، طیف گستردهای از مسائل را دربرمیگیرد؛ به همین دلیل در این پژوهش، به مسائل مربوط به زنان در سه عنوان انسان شناسی، کارکرد شناسی و حقوق و وظایف، پرداخته شده است.
تمام گروههای سلفی در حوزه کارکردشناسی، کارکرد و وظیفه اولیه زن را ادای حقوق مرد و تربیت فرزندان میدانند،[4] یا در حوزه حقوق و وظایف دینی بانوان، خلوت زن با مرد نامحرم را حرام و غیرمجاز میشمارند؛[5] اما واقعیت این است که در میان سلفیه دو دیدگاه کاملا متفاوت نسبت به زن وجود دارد: الف) دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن؛ ب) دیدگاه منفی و همراه با سوءظن.[6] این دو دیدگاه را میتوان به وضوح در آرا و نظرات اندیمشندان سلفی در حوزههای مختلف انسان شناسی، کارکرد شناسی و وظایف و حقوق بانوان مشاهده کرد. برخی از گروهها و حتی شخصیتهای سلفی دیدگاه یک نواختی درباره زن ندارند، به گونهای که در برخی از حوزهها دیدگاه مثبتی نسبت به زن ارائه داده و در برخی موارد طرفدار دیدگاه منفیاند.
به صورت کلی میتوان گفت: ابنتیمیه و همفکران وی، وهابیت، سلفیه جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی نظیر حسن البناء، سید سابق و ... در اغلب مسائل و حوزهها، طرفدار دیدگاه منفیاند. در مقابل گروهی دیگر از اخوانیها مانند محمد غزالی، عامر شماخ، یوسف الواعی، یوسف القرضاوی و ... به ترویج دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن اشتغال دارند.
الف. انسان شناسی
نگاه منفی و همراه با شک و تردید به زن، سبب شده است که ابنتیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از اعضای اخوان المسلمین به لحاظ انسان شناسی، زن را موجودی درجه دوم به شمار آورند.[7]
در زبان عربی ضرب المثل معروفی وجود دارد که میگوید: فلان کس مانند گوشتی است که بر روی چوبی که گوشت روی آن بریده میشود قرار دارد. این ضرب المثل در مورد افرادی استعمال میشود که در شدت ضعف قرار داشته و هیچ توانی برای دفاع از خویش ندارند.[8] ابنتیمیه ضرب المثل مذکور را در مورد زنان به کار برده و آنان را موجوداتی فوق العاده ضعیف و ناتوان دانسته است.[9] به اعتقاد او تجربه ثابت کرده است که زنان بیشتر از کودکان نیاز به حفظ و مراقبت دارند.[10] وی در تفسیر آیه شریفه «و خلق الانسان ضعیفا»،[11] انسان را مترادف با مردان دانسته و ضعف را به کم طاقتی در برابر زنان تفسیر کرده است،[12] گویا او اساسا زنان و بانوان را داخل در جرگه انسانها نمیداند.[13] عالم وهابی محمد العثیمین نیز بر این باور است که اطلاق لفظ "سرور" بر زنان و مخاطب ساختن آنان با الفاظی همچون "سروران"، تصرف در حقائق است؛ چرا که تنها مردان سرورند و زن به منزلهی اسیری در دست مرد است.[14] وی مرد را از جهات مختلفی افضل از زن دانسته است.[15] به عنوان مثال او با استناد به برخی از آیات قرآن کریم[16] ادعا کرده است که عقل مرد کاملتر از عقل زن است.[17] محمد الفزازی از اندیشمندان سلفیه جهادی نیز تفکری شبیه تفکر العثیمین داشته و زن را موجودی دانسته است که از نقصان عقل رنج میبرد.[18] به اعتقاد او زن حتی اگر فضانورد یا دانشمند هستهای هم شود باز با مشکل نقصان عقل مواجه است.[19] اندیشمند اخوانی سید سابق نیز با استناد به روایتی از نبی اکرم -،[20] کج خلقی را از خصوصیات ذاتی زن دانسته است که در طبیعت وی وجود دارد و اصلاح آن بسیار دشوار، بلکه محال است.[21]
در مقابل این نگاه دسته دومی به زن، گروهی از سلفیان اخوانی زن را در کرامت و انسانیت همتای با مرد دانسته[22] و به ادعای خودشان به مقابله با اندیشهی محو شخصیت زن پرداختهاند.[23] در همین راستا آنان اقدام به نقد و توجیه دلائلی کردهاند که به نوعی با اندیشه آنان در این باره سازگار نیست.[24] به عنوان مثال محمد غزالی در توجیه روایاتی که زنان و بانوان را جمعیت غالب جهنم معرفی کرده،[25] مینویسد: «اگر بیشتر کسانی که داخل دوزخ میشوند از زنانند؛ پس قول خداوند سبحان به چه معناست؟ «جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم».[26] در واقع بیان حدیث نبوی بدون فقه و فهم درست، خود یک نوع تحریف سخن از جایگاه واقعی آن است و این نوع تصرف نادرست، مصیبتی بزرگ برای اسلام است».[27] همچنین وی در توجیه روایتی که زن را با مشکل نقصان عقل مواجه دانسته است،[28] مینگارد: «بیگمان برخی از کسانی که محدثنما هستند میخواهند از این حدیث، چیزهایی را بفهمند که هیچ پیوندی با آن ندارد؛ به همین دلیل از خود، قاعدهای کلی ساخته و آن را در طول و عرض امت پخش کرده و میگویند: «النساء ناقصات عقل و دین».[29] این کلیت پنداری با آیات قرانی که مقرر میدارد زنان و مردان از همدیگرند، تناقض داشته و با احادیثی که زنان را همتای مردان میدانند، همخوانی ندارد».[30] به اعتقاد او حدیث مذکور تنها زنانی را ناقص العقل خوانده است که نسبت به شوهران خویش کفران نعمت کرده و در مقابل زحمات و تلاشهای آنان ناسپاسی میکنند.[31]
ب. کارکردشناسی
تمام گروههای سلفی، کارکرد اولیه زن را رسیدن به امور منزل و به عبارت بهتر ادای حقوق مرد و تربیت فرزندان میدانند.[32] اما سؤال این است که آنان درباره کارکرد ثانویه زن چه دیدگاهی دارند؟ آیا از منظر ایشان زن بعد از فراغ از وظیفه و کارکرد اولیه خویش میتواند کارکرد دیگری داشته و شغل دیگری برگزیند؟ یا اینکه رسیدگی به امور منزل اولین و تنها کارکرد زن بوده و زن برای خانهداری آفریده شده است؟ در پاسخ باید گفت: آنگونه که از عبارات ابنتیمیه استفاده میشود، در عصر ایشان غیر از اشتغال بانوان در خانه و رسیدن آنان به اموری همچون پختن نان و غذا و اطعام حیوانات و چهارپایان و ... فضای چندانی برای اشتغال بانوان فراهم نبود.[33] به همین دلیل او و همفکرانش توجه چندانی به مسئله کارکرد ثانویه زن نشان نداده و درباره جواز یا عدم جواز مسئله مذکور نظریهپردازی نکردهاند؛ اما سایر گروههای سلفی با توجه به اینکه در عصری زندگی کرده که غیر از خانهداری، فضای جدیدی در ادارات، رستورانها، بیمارستانها، دانشگاهها و ... برای اشتغال بانوان فراهم بوده و هست، مسئله کارکرد ثانویه بانوان را مورد اهتمام قرار داده و به بحث درباره جواز یا عدم جواز مسئله مذکور پرداختهاند.
نکته جالب اینکه در این حوزه نیز با دو نگاه متفاوت در میان جریانهای سلفی مواجه هستیم: الف) نگاه منفی همراه با شک و تردید. ب) دیدگاه خوشبینانه و همراه با حسن ظن.
الف) نگاه منفی و همراه با شک و تردید
برخی از سلفیان جهادی، گروهی از اخوان المسلمین و نیز برخی از وهابیان کارکرد ثانویه زن را از باب اکل میته (خوردن مردار) و اضطرار جایز دانسته و بر این باورند که زن فقط به مقدار ضرورت میتواند کارکرد دیگری غیر از خانهداری داشته باشد.[34] به عنوان مثال حسن البنا بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین بر این باور است که اگر ضرورت اجتماعی اقتضا کند، زن میتواند به کاری غیر از خانهداری اشتغال یابد؛ اما باید توجه داشت که این مسئله از باب ضرورت جایز است و نباید به یک نظام عمومی تبدیل شود.[35] به اعتقاد او باید به زنان علومی آموزش داده شود که ایشان در انجام وظیفه خانهداری بدان نیاز دارند؛ بنابراین، آموزش زبانهای مختلف، رشتههای تخصصی و علومی از این دست به بانوان امری بیهوده است.[36] اندیشمند جهادی سمیر المالکی نیز این اندیشه که پیشرفت و تمدن جوامع منوط به حضور زنان در عرصه کسب و کار است را مورد نقد قرار داده و ادعا کرده است که نتیجه اندیشه مذکور به ابتذال کشاندن بانوان است.[37] به اعتقاد او با وجود مردان هیچ نیازی به حضور زنان در حوزه کسب و کار نیست.[38] وی بر این باور است که اگر روزی فرا رسد که مردان از عهده وظایف خویش برنیامده و پیشرفت و آبادانی جوامع منوط به حضور زنان در عرصه کسبوکار باشد، حضور آنان با رعایت شرایط و ظوابط اسلامی اشکالی ندارد؛ اما باید توجه داشت که مسئله مذکور خیالی بیش نیست و صرفا یک فرضیه است.[39] وی بازداشتن زنان از انجام وظیفه مادری به وسیله ایجاد فضای اشتغال برای آنان را ظلم به بانوان دانسته است.[40] عالم وهابی صالح بن فوزان نیز بر این باور است که حضور بانوان در عرصه کسب و کار، منوط به چهار شرط است که از جمله آنها نیاز زن و یا جامعه به این حضور است.[41]
ب) نگاه خوشبینانه همراه با حسن ظن
برخلاف گروه نخست، دسته دیگری از سلفیان، کارکرد ثانویه زن را به صورت مطلق جایز دانستهاند.[42] بنباز مفتی مشهور عربستان سعودی بدون اینکه سخنی از ضرورت و نیاز فرد یا جامعه به میان آورد، کار کردن زنان در زمین کشاورزی، کارخانه و ... را در صورتی که موجب اختلاط آنان با مردان نامحرم نشود، جایز دانسته است.[43] وی در پاسخ به این سؤال که با توجه به آیه شریفه «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی»[44] باید از تبیعت از هوای نفس اجتناب کرد، آیا کارکردن بانوان بدون نیاز آنان به کار و فعالیت اقتصادی از مصادیق تبعیت از هوای نفس است؟ یادآور میشود که اگر کاری که بانوان میخواهند به آن اشتغال یابند از کارهای مباح و مشروع باشد، در این صورت اشتغال آنان به این کار اشکالی نداشته و از مصادیق تبعیت از هوای نفس نیست، حتی اگر نیاز به آن کار نداشته باشند.[45] همچنین وی در پاسخ به این سؤال که آیا اسلام، زنان و بانوان را از کسب و کار و تجارت منع کرده است؟ حضور زنان و بانوان در عرصه کسب و کار و تجارت را جایز دانسته و تنها بر این نکته تأکید کرده است که حضور آنان در این عرصه نباید موجب اختلاط آنان با مردان نامحرم و اموری از این دست شود.[46] عثمان الخمیس عالم دیگر وهابی پا را فراتر گذاشته و در پاسخ به این سؤال که آیا کارکردن برای بانوان در قسمت اداری شرکتها جایز است یا خیر؟ بدون اینکه از اختلاط با افراد نامحرم نهی کند، با رعایت حجاب این کار را برای آنان جایز دانسته است، حتی اگر ایشان نیاز اقتصادی و مالی هم نداشته باشند.[47]
همین نگاه را میتوان در سخنان و آثار برخی از اندیشمندان اخوانی و حتی جهادی نیز مشاهده کرد.[48] اندیشمند اخوانی یوسف القرضاوی نه تنها نگاهی ضرورتی به کارکرد ثانویه زنان ندارد؛ بلکه وی اساسا مشارکت نکردن بانوان در کارهای مدیریتی و رهبری را یکی از مشکلات زنان مسلمان در عرصه کار و فعالیت دانسته است.[49] توفیق یوسف الواعی دیگر اندیشمند اخوانی نیز بر این باور است که بانوان باید جمعیتهای مختلفی تشکیل دهند که در راستای افزایش ظرفیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان فعالیت نمایند.[50] ابوبصیر طرطوسی از رهبران فکری سلفیه جهادی نیز جواز کارد ثانویه بانوان را منوط به عدم اختلاط زنان و مردان، عدم خلوت میان زن و مرد و اموری از این دست دانسته است، بدون اینکه اشارهای به ضرورت و نیاز فردی یا اجتماعی داشته باشد.[51]
در جمع بندی دیدگاه سلفیه درباره کارکرد ثانویه زن باید گفت: به نظر میرسد وهابیان و سلفیان جهادی نگاهی تکلیف مدار به مسئله کارکرد ثانویه زن دارند.[52] آنان توجه چندانی به ابعاد اخلاقی، تربیتی و اجتماعی این مسئله نداشته و صرفا با این نگاه که به لحاظ شرعی زن حق حضور در محیط کار را دارد یا خیر؟ به مسئله مذکور مینگرند.[53] در نتیجه به دو گروه کلی تقسیم میشوند: الف) عدهای میگویند: از منظر شرع زن حق خروج از خانه را نداشته و باید در حد ضرورت و نیاز به این کار اقدام نماید؛ بنابراین، با توجه به اینکه لازمه کارکرد ثانویه زن، خروج وی از منزل است، این کار نیز باید در حد ضرورت صورت گیرد.[54] در واقع از منظر این گروه کارکرد ثانویه در برخی اوقات از مصادیق امور ضروری و در برخی موارد از مصادیق امور غیرضروری است؛ بنابراین، تنها در صورتی جایز خواهد بود که از مصادیق امور ضروری باشد.[55] ب) گروه دیگر کارکرد ثانویه زن را به صورت مطلق و در تمامی اوقات از مصادیق اموری ضروری دانسته است؛ به همین دلیل بدون اینکه سخنی از ضرورت به میان آورند، در جواز کارکرد ثانویه زنان به مباحثی همچون عدم اختلاط، عدم خلوت و اموری از این دست تأکید دارند.[56] در یک کلام از نگاه سلفیان جهادی و وهابیان، جواز کارکرد ثانویه زن به نحو ضرورت یا مطلق، ناشی از تعارض یا عدم تعارض کارکرد ثانویه زن با کارکرد اولیه وی نبوده و از تعارض یا عدم تعارض کارکرد ثانویه با اصولی همچون اصل عدم خروج زن از خانه نشأت میگیرد.[57]
در مقابل اندیشمندان اخوانی بر خلاف وهابیان و سلفیان جهادی در بررسی حکم کارکرد ثانویه زن به ابعاد اخلاقی، تربیتی و اجتماعی مسئله مذکور توجه دارند؛[58] به همین دلیل حسن البنا و همفکران وی، کارکرد ثانویه زن را در تعارض با کارکرد اولیه ایشان، یعنی تربیت فرزندان و ادای حقوق مرد دانسته و آن را به قدر ضرورت جایز دانستهاند.[59] در مقابل یوسف قرضاوی و همفکران وی چنین تعارضی را قبول نداشته و با توجه به اهمیت نقش اجتماعی بانوان، بر جواز کارکرد ثانویه زنان به صورت مطلق تأکید دارند.[60]
ج. حقوق و وظایف
سلفیه درباره حقوق و وظایف بانوان نیز دارای دیدگاه واحد و یکسانی نبوده و باز میتوان دیدگاه آنان در این حوزه را به دو دسته کلی مثبت و منفی تقسیم کرد.
الف. حقوق و وظایف دینی
به لحاظ حقوق و وظایف دینی بانوان یک اختلاف اساسی میان گروههای متعدد سلفی وجود دارد. وهابیان، سلفیه جهادی و گروهی از اخوان المسلمین با دید منفی به زن نگریسته و وی را عامل فتنهای دانستهاند که به هر روش ممکن باید از دیده شدن او جلوگیری کرده و مانع فتنهگری وی شد.[61] در مقابل محمد غزالی و برخی دیگر از شخصیتهای اخوانی به مقابله با این نگاه منفی پرداخته و "اصل عدم دیده شدن زن" را مورد نقد قرار دادهاند.[62]
در نگاه منفی به زن، وظایف و حقوق دینی بانوان به گونهای تعریف شده است که دیده شدن آنان به حداقل ممکن رسیده و از فتنهگری ایشان تاجایی که امکان دارد، جلوگیری شود، به عنوان مثال:
الف. وهابیان بر این باورند که زن تنها میتواند برای انجام کارهای ضروری که غیر او قادر به انجام آنها نیست، از خانه خارج شود.[63] همچنین آنان در مسئله حجاب بسیار سختگیرانه و تنگ نظرانه فتوا داده و پوشاندن صورت و دستها را نیز بر زنان واجب دانستهاند.[64] آنان بر مسئله حرمت خلوت زن با مرد نامحرم نیز تأکید ویژهای دارند،[65] به گونهای که از نظر ایشان استفاده بانوان به تنهایی از وسیله نقلیهای که راننده آن مرد نامحرم است، به دلیل حرمت خلوت زن با مرد نامحرم، جایز نیست.[66] نگاه منفی به زن و اینکه وی عامل فتنه است، سبب شده است که وهابیان حتی اختلاط میان زن و مرد در مکانهای عمومی، بازارها و ... را نیز جایز ندانند.[67] همچنین آنان بر این باورند که جواز مسافرت برای زن منوط به این است که یکی از محارم وی، او را در سفر همراهی کند.[68]
ب. عالم اخوانی حسن البنا نیز همانند علمای وهابی اختلاط زنان با مردان را حرام و غیرمجاز دانسته است.[69] به اعتقاد او اختلاط دختران و پسران در مدارس و مکانهای عمومی و نیز حضور بانوان در رستورانها، باغها و مجموعههای تفریحی و گردشگری جایز نیست.[70] وی در مسئله خلوت زن و مرد نیز دیدگاهی شبیه دیدگاه وهابیت دارد، او بر این باور است که اسلام برای جلوگیری از خلوت زنان و مردان، بانوان را از حضور در مساجد نهی کرده و به آنان سفارش کرده است که نماز را در خانه اقامه کنند.[71] سید سابق دیگر اندیشمند اخوانی نیز همانند وهابیان جواز مسافرت برای بانوان را منوط به همراهی محارم دانسته است.[72] به اعتقاد او فریضه حج، زمانی بر زن واجب میشود که شوهر یا یکی از محارم وی، او را در این سفر همراهی کند.[73]
ج. اندیشمندان جهادی نیز همانند علمای وهابی بر این باورند که زن باید در خانه بماند و تنها در صورت نیاز از آن خارج شود.[74] همچنین آنان همانند وهابیان پوشاندن صورت و دستها را بر زنان واجب دانستهاند.[75] به اعتقاد اندیشمندان جهادی یکی از وظایف حاکم و ولی امر این است که از اختلاط زنان و مردان در بازارها، مدارس، آموزشگاهها و ... جلوگیری کند.[76] آنان همانند وهابیان جواز مسافرت زن را نیز منوط به این دانستهاند که یکی از محارم وی، او را در سفر همراهی کند.[77]
در نگاه مثبت به بانوان، برخلاف دیدگاه قبلی، زن موجودی ذاتا فتنهآفرین معرفی نشده است.[78] طرفداران این دیدگاه به تقویت این نظریه پرداختهاند که انحراف و فتنهای در دیده شدن زن وجود ندارد.[79] به اعتقاد محمد غزالی این دیدگاه که جایز نیست دیگران زن را ببینند و زن نیز دیگران را مشاهده کند، دیدگاه افراطیای است که انسانیت زن را پایمال کرده و حقوق مادی و معنوی وی را ضایع میکند.[80] وی بر این باور است که دیدگاه مذکور، مردان را زندان بانانی دانسته است که باید از زنان و زندانیان خود مراقبت کنند.[81] به اعتقاد یوسف قرضاوی نیز حدیث نبویای که بهترین عمل برای زن را این دانسته است که وی مردی را نبیند و مردی نیز او را مشاهده نکند، ضعیف و غیرقابل اعتناست.[82]
این نگاه مثبت به زن، سبب شده است که محمد غزالی و دیگر شخصیتهای اخوانی همفکر با او، برخلاف گروه قبلی، حقوق و وظایف دینی بانوان را طوری بیان کنند که منافاتی با دیده شدن آنان نداشته باشد.[83] به عنوان مثال محمد غزالی اختلاط زنان با مردان را جایز دانسته است.[84] همچنین وی نقاب زدن و پوشاندن صورت و دستها را بر زنان و بانوان واجب ندانسته است.[85] به اعقتاد یوسف قرضاوی نیز اصل این است که عبادات و جلسات درس و مباحث علمی به صورت مشترک میان زنان و مردان برگزار شود.[86]
باید توجه داشت که هرچند محمد غزالی و همفکران او زن را موجودی ذاتا فتنهآفرین ندانسته و بر این باورند که وی این حق را دارد که دیده شود؛ اما به شدت بر این مسئله تأکید دارند که اسلام با به ابتذال کشاندن زنان مخالف است.[87] در واقع به اعتقاد این گروه، زن ذاتا فتنهآفرین نیست؛ اما از عارض شدن فتنه بر او نیز باید جلوگیری کرد.[88] در همین راستا محمد غزالی با استناد به آیه شریفه «وقرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة»،[89] بیرون رفتن زن از خانه همراه با خودنمایی و زینت نمایی را غیرمجاز اعلام کرده است،[90] به اعقتاد او از نظر اسلام زن میتواند به فضا نیز برود؛ اما این کار باید با رعایت حدود و آداب شرعی باشد.[91] وی استخدام منشی زن توسط مدیران و روسا و نیز استخدام دختران و زنان جوان به عنوان مهانپذیر در شرکتهای هواپیمایی را از ابزار و روشهای به ابتذال کشاندن بانوان دانسته است.[92] همچنین وی برای جلوگیری از ابتذال بانوان جواز اختلاط زنان و مردان را به رعایت آداب و حدود شرعی منوط کرده است.[93] یوسف قرضاوی دیگر اندیشمند اخوانی نیز بر این باور است که آیه شریفه «و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی»[94] با خودنمایی و زینت نمایی بانوان مخالفت میکند نه خروج آنان از خانه.[95] به اعتقاد توفیق یوسف واعی نیز از نظر اسلام، جواز مشارکت زنان و مردان در فعالیتهای مختلف زندگی، به رعایت آداب و حدود شرعی منوط است.[96]
دیدگاه ابنتیمیه و همفکران او
ابنتیمیه و همفکران او را باید داخل در گروه اول و طرفداران اصل عدم دیده شدن زن دانست؛ چرا که ایشان نیز در مسئله حجاب سختگیرانه و تنگنظرانه فتوا داده و پوشاندن صورت و دستها را بر بانوان واجب دانستهاند.[97] همچنین آنان اختلاط زنان با مردان را حرام و غیرمجاز اعلام کردهاند،[98] تا جایی که ابنقیم جوزی شاگرد ابنتیمیه، ممانعت و جلوگیری از اختلاط زنان و مردان در بازارها و مکانهای عمومی را یکی از وظایف ولی امر و حاکم دانسته است.[99] تنها اشکالی که وجود دارد این است که ابنتیمیه در برخی موارد فتواهایی صادر کرده است که در تقابل کامل با "اصل عدم دیدن شدن زن" قرار دارند. به عنوان مثال وی بر این باور است که در مجالس عروسی زنان میتواند با استفاده از ابزاری همچون دف برای مردان آواز خوانی کنند؛ البته نباید از قبَل فردی، مأمور این کار شود یا زنان در مقابل این عمل اجرت و عوضی دریافت کنند؛[100] بنابراین، تناقضگویی ابنتیمیه سبب شده است که نتوان او و هفمکرانش را به طور قطع از گروه اول دانست؛ اما به نظر میرسد گرایش آنان به دسته اول و طرفدارن نظریه عدم دیده شدن زن، بیشتر از گرایش آنان به گروه دوم است.
ب. حقوق و وظایف اجتماعی
دیدگاه سلفیه درباره حقوق و وظایف اجتماعی بانوان، بازتاب دیدگاه ایشان درباره حقوق و وظایف دینی زنان است؛ به عبارت دیگر گروهایی از سلفیه که به "اصل عدم دیده شدن زن" اعتقاد دارند، بر مبنای این اعتقاد حقوق اجتماعی زنان را بسیار محدود دانسته و آن را در حداقل ممکن مطرح میسازند. در مقابل ناقدان "اصل عدم دیده شدن زن" بر مبنای اعتقاد خود مبنی بر اینکه زن میتواند دیگران را ببیند و دیگران نیز میتوانند زن را ببینند، حقوق اجتماعی بانوان را گستردهتر دانسته و طرفدار نگاه حداکثری به این مسئلهاند.
قبل از ورود به بحث و تبیین دو دیدگاه حداقلی و حداکثری درباره حقوق اجتماعی بانوان، باید گفت: با توجه به اینکه مسائل حقوق اجتماعی بانوان همچون رانندگی زنان، حق اشتغال بانوان در ادارات، کارخانجات و ... در عصر ابنتیمیه و همفکران وی مطرح نبود، به همین دلیل نمیتوان تبیینی از دیدگاه ایشان در این حوزه ارائه کرد.
علما و اندیشمندان وهابی حقوق اجتماعی زنان را با محدودیتهای جدی مواجه دانستهاند.[101] به عنوان مثال آنان از باب سد ذرایع[102] رانندگی بانوان را حرام و غیرمجاز اعلام کردهاند.[103] ایشان بر این باورند که رانندگی بانوان موجب خروج زن از خانه، خلوت وی با راننده نامحرم، اختلاط زن و مرد و مسائلی از این دست است، به همین دلیل باید از آن جلوگیری کرد تا از وقوع مفاسد مذکور ممانعت شود.[104] همچنین آنان اشتغال زنان در ادارات، کارخانهها و مکانهای مختلط را نیز حرام دانستهاند.[105]
همین نگاه نشأت یافته از "اصل عدم دیده شدن زن" را میتوان در آثار اندیشمندان جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی نیز مشاهده کرد. به عنوان مثال ابوبصیر طرطوسی نظریه پرداز و تئورسین جهادی نیز اشتغال زنان در مکانهای مختلط را حرام و غیرمجاز اعلام کرده است.[106] حسن البنا نیز با ذکر این نکته که در جامعه اسلامی اجتماع زنان باید جدای از اجتماع مردان باشد،[107] زنان را فاقد حق اشتغال در مکانهای مختلط معرفی کرده است.[108]
محمد غزالی و همفکرانی اخوانی وی با اعتقاد به اینکه زن حق دیدن و دیده شدن را دارد، در مسئله حقوق و وظایف اجتماعی بانوان برخلاف گروه قبلی دیدگاه مساعدتری اتخاذ کردهاند.[109] آنان زنان را دارای حق رانندگی دانسته و بر این باورند که ممانعت از رانندگی ایشان با رعایت حدود و احکام شرعی، عمل اشتباه و نادرستی است.[110] همچنین ایشان مشارکت زنان با مردان در انجام فعالیتهای مختلف اجتماعی را جایز دانسته و تنها به این نکته تأکید دارند که این مشارکت باید با آداب شرعی همراه باشد. [111]
ج. حقوق و وظایف سیاسی
در منابع روایی اهل سنت روایاتی وجود دارند که از واگذاری حق ولایت و رهبری به زنان نهی کردهاند، از جمله این روایتها، حدیث معروف "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة"[112] است. در متون روایی اهل سنت به نقل از ابوبکره آمده است: «خداوند مرا به وسیلهی کلامی که از رسول خدا - شنیده بودم در روزهای (جنگ) جمل بهرهمند گردانید. پس از آنکه نزدیک بود که به اصحاب جمل (که به طرفداری عایشه میجنگیدند) بپیوندم و به همراه آنان در مقابل طرفداران علی % نبرد کنم. آنگاه که به رسول خدا - خبر رسید که مردم فارس دختر خسرو را به پادشاهی گرفتهاند، فرمود: «قومی که زنی را بر خود زمامدار کنند، هرگز رستگار نمیشوند».[113] نوع نگاه به این روایت و نیز فهم و تفسیر آن منشأ اختلاف دیدگاه گروههای متعدد سلفی درباره حقوق سیاسی بانوان است. ابنتیمیه و همفکران وی، وهابیت، سلفیه جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی با تکیه بر روایت مذکور بانوان را فاقد بسیاری از حقوق سیاسی دانستهاند. در مقابل گروهی از اخوان المسلمین روایت مذکور را قابل جمع با حقوق سیاسی زنان دانسته و به دفاع از حقوق بانوان در این حوزه پرداختهاند.
ابنتیمیه با تکیه بر حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة"، اطاعت از بانوان را مهمترین عامل فساد حکومتها و دولتها دانسته است.[114] به اعتقاد ابنقیم جوزی و ابنکثیر دو شاگر ابنتیمیه نیز بر اساس حدیث مذکور زن حق قضاوت نداشته و نمیتواند قاضی شود.[115]
اندیشمندان وهابی نیز همانند ابنتیمیه و همفکران وی حدیث مذکور را در تقابل با حقوق سیاسی بانوان دانستهاند. به اعتقاد عباد البدر بانوان نه میتوانند به کاندیداتوری در انتخابات اقدام کنند و نه میتوانند حق رأی داشته و کاندیداتور مورد نظر خود را انتخاب کنند؛ چرا که لازمه کاندیداتوری یا رأی دادن بانوان، ولایت یافتن آنان بر مردان است.[116] محمد العثیمین نیز بر این باور است که بر اساس حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" بانوان نمیتوانند متصدی مناصبی همچون قضاوت و وزارت شوند.[117] به اعتقاد عثیمین، زنان حتی حق قضاوت میان بانوان را هم ندارند.[118] او با استناد بر حدیث مذکور به دلیل جلوگیری از ولایت یافتن بانوان بر مردان، انتخاب یک زن به عنوان مدیر مدرسه پسرانه را نیز غیرمجاز اعلام کرده است.[119]
همین نگاه و همین فهم و برداشت از حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" در آثار سلفیه جهادی نیز قابل مشاهده است. از نگاه ایشان نیز بانوان فاقد حق قضاوت،[120] وزارت،[121] کاندیداتوری در انتخابات و انتخاب کاندیداتور هستند.[122]
جالب اینکه برخی از چهرهای اخوانی نظیر محمد غزالی که در حوزه انسانشناسی و یا حقوق و وظایف دینی به دفاع از بانوان پرداختهاند نیز حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" را نافی برخی از حقوق سیاسی بانوان دانستهاند.[123] غزالی با تکیه بر حدیث مذکور، زنان را فاقد حق قضاوت و وزارت معرفی کرده است؛[124] البته وی رأی و نظر خویش در این باره را یک رأی و نظر اجتهادی دانسته است که وحی قطعی و مسلم نبوده و میتوان از آن تخطی کرد.[125] وی به صراحت اعلام میکند که حق ندارد به نام اسلام از واگذاری مناصب و مسئولیتهای مهم به زنان جلوگیری کند و تنها میتواند رأی و نظر اجتهادی خویش را در این باره ارائه دهد.[126]
یوسف قرضاوی به سه دلیل روایت "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" را قابل جمع با حقوق سیاسی بانوان دانسته و ادعا کرده است که حدیث مذکور منافاتی با قضاوت، وزارت و کاندیداتوری بانوان ندارد: الف) قاعده "العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب" اجماعی نبوده و کسانی از سلف همچون ابنعباس و ابنعمر اسباب نزول را در تفسیر متون دینی معتبر میدانستند؛ بنابراین، حدیث مذکور عمومیت نداشته و فقط در مقام بیان عدم فلاحت و رستگاری ایرانیانی است که با وجود افراد شایسته بر اساس یک حکومت مورثی دختر خسرو را به پادشاهی خود برگزیده بودند. ب) حتی اگر قاعده "العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب" صحیح و اجماعی باشد، باز نمیتوان با تکیه بر حدیث مذکور بانوان را از حق قضاوت، وزارت و کاندیداتوری محروم ساخت؛ چرا که حدیث مذکور تصدی منصب امامت کبری (امامت و خلافت) و آنچه که در ردیف امامت کبری است؛ مانند ریاست دولت را بر نانوان حرام و غیرمجاز اعلام کرده است؛ بنابراین، نمیتوان با تکیه بر حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" زنان را از داشتن حق قضاوت، وزارت و کاندیداتوری محروم ساخت. ج) واقعیت این است که در نظام دموکراسی هنگامی که یک زن به مقام وزارت یا نمایندگی مجلس و ... میرسد، وی بر مردان ولایت نمییابد، چرا که افراد و گروههای بسیاری در جایگاه وی سهیم هستند و تنها درصد کمی از اختیارات آن جایگاه در دست اوست.[127]
این نگاه به زن و حقوق سیاسی او اختصاص به یوسف قرضاوی نداشته و برخی دیگر از شخصیتهای اخوانی نظیر عمار شماخ و توفیق یوسف واعی نیز زن را به استثنای حق تصدی منصب امامت کبری و ریاست دولت دارای تمامی حقوق سیاسی از جمله حق تصدی مسئولیتهای کلان، حق عضویت در مجلس نمایندگان، حق قضاوت و حق انتخاب کاندیداتور منتخب معرفی کردهاند.[128]
جمعبندی و نتیجهگیری
گروهها و شخصیتهای سلفی دیدگاه یک نواختی درباره زن و جایگاه او ندارند. ابنتیمیه، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی، نگاه منفی همراه با سوءظن نسبت به زن دارند. در مقابل گروهی از اخوان المسلمین به ترویج دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن پرداختهاند.
در حوزه انسان شناسی، ابنتیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی نظیر سید سابق، زن را موجود درجه دومی معرفی کرده که دارای این خصوصیات است: از نقصان عقل رنج میبرد، نمیتوان او سیده (سرور) نامید، به منزله اسیری در دست مرد است و کج خلقی از خصوصیات ذاتی اوست. در مقابل گروهی از اخوانیها نظیر محمد غزالی و عامر شماخ، زن را در کرامت و انسانیت همتای با مرد دانسته و به ادعای خودشان به مقابله با اندیشه محو شخصیت زن پرداختهاند.
در حوزه کارکرد شناسی نیز گروهی از وهابیان، گروهی از سلفیان جهادی و برخی از اندیشمندان اخوان المسلمین کارکرد ثانویه زن را از باب اکل میته (خوردن مردار) جایز دانسته و بر این باورند که زن به مقدار ضرورت میتواند کارکرد دیگری غیر از خانهداری داشته باشد. در مقابل گروه دیگری از وهابیان، سلفیان جهادی و اندیشمندان اخوانی به صورت مطلق کارکرد ثانویه زن را مجاز اعلام کرده و آن را به ضرورت فردی یا اجتماعی منوط نساختهاند.
درباره حقوق و وظایف بانوان نیز باید گفت که در حوزه حقوق و وظایف دینی، ابنتیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی نظیر حسن البنا بر مبنای "اصل عدم دیده شدن زن"، دیدگاه سختگیرانهای ارائه دادهاند. در مقابل محمد غزالی و دیگر همفکران وی بر مبنای این اعتقاد که زن حق دیدن و دیده شدن را دارد، دیدگاه مساعدتری در این باره اتخاذ کردهاند. در حوزه حقوق اجتماعی نیز وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیتهای اخوانی با نگاه حداقلی به حقوق بانوان، ایشان را از برخی حقوق همچون حق رانندگی و اشتغال در ادارات مختلط محروم دانستهاند. در مقابل گروهی از اخوانیها با نگاه حداکثری به حقوق بانوان، ایشان را دارای حقوقی همچون حق رانندگی و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی معرفی کردهاند. همچنین در حوزه حقوق سیاسی، ابنتیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و حتی برخی از شخصیتهای اخوانی نظیر محمد غزالی حقوق سیاسی بانوان را در تعارض با حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" دانسته و زنان را فاقد برخی از حقوق سیاسی همچون تصدی منصب قضاوت، تصدی منصب وزارت و ... معرفی کردهاند. در مقابل یوسف قرضاوی و دیگر همفکران اخوانی وی با تفسیر خاص خود از حدیث مذکور، زن را دارای تمامی حقوق سیاسی به استثنای حق امامت کبری و ریاست دولت دانستهاند.
[1]. سلفیه تقلیدی و با تسامح وهابیت، سلفیه اصلاحی و با تسامح اخوان المسلمین و سلفیه جهادی همچون القاعده و داعش، جریانهای عمده و اصلی سلفیه را تشکیل میدهند.
[2]. سید امام، رسالة العمدة فی اعداد العدة للجهاد فی سبیل الله، ص95؛ شنقیطی، ابومنذر، الاسلامیون فی وحل الدیمقراطی، ص1 _ 11.
[3]. قرضاوی، یوسف، «دموکراسی در اسلام»، نشریه داخلی اصلاح، سال سوم، شماره 18، ص14 _ 16؛ جندی، انور، حسن البنا امام شهید راه دعوت و نوگرایی، ص184.
[4]. جامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، ج3، ص170؛ غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص569؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص286؛ شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، ص16؛ ابنتیمیه، احمد بنعبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج34، ص90.
[5]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص571؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص288؛ الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس، ص14؛ آل شیخ، محمد بن ابراهیم، فتاوی و رسائل، ج10، ص50؛ بنفوزان، صالح، فتاوی الطب و المرضی، ص224؛ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ج2، ص145؛ ابنقیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ج2، ص721.
[6]. منشأ اختلاف نظر سلفیان درباره زن و منزلت ایشان، نه در صحت و سقم ادله موجود، بلکه در مدلول آن ادله است. مثلاً اهتمام وهابیت به قاعده "سد ذرایع" باعث سختگیری علمای وهابی نسبت به زنان شده است.
[7]. الاشقر، عمر بن سلیمان، الرسل و الرسالات، ص85؛ سابق، سید، فقه السنة، ج3، ص83؛ فزازی، محمد بن محمد، بین منهج الرحمن و منهج الشیطان، ص10؛ ابو زید، بکر بن عبدالله، جزء فی زیارة النساء للقبور، ص25؛ حدوشی، عمر بن مسعود، مجموعة الرسائل فی اهم المسائل، ص345؛ همان، کیف تفهم عقیدتک بدون معلم؟، ص499؛ العلوان، سلیمان ناصر بن عبدالله، التبیان شرح نواقض الاسلام، ص34؛ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، النبوات، ج2، ص892 _ 891؛ ابنقیم جوزی، محمد بن ابی بکر، حادی الارواح الی بلاد الافراح، ص126؛ همان، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج5، ص268.
[8]. سمهوری، رائد، نقد الخطاب السلفی، ص96.
[9]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، شرح العمدة فی بیان مناسک الحج و العمرة، ج1، ص176.
[10]. همان، جامع المسائل، ج3، ص417.
[11]. «و انشان ضعیف و کم طاقت آفریده شده است»؛ نساء:28.
[12]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج15، ص400.
[13]. سمهوری، رائد، نقد الخطاب السلفی، ص111.
[14]. عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی و رسائل، ج10، ص928.
[15]. همان، تفسیر الفاتحة و البقرة، ج3، ص106.
[16]. «وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى»، بقره:282؛ «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»، نساء:34.
[17]. همان، الضیاء اللامع من الخطب الجوامع، ج2، ص429.
[18]. فزازی، محمد بن محمد، بین منهج الرحمن و منهج الشیطان، ص10.
[19]. همان.
[20]. «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ، فَإِنَّ المَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ، وَإِنَّ أَعْوَجَ شَیْءٍ فِی الضِّلَعِ أَعْلاَهُ، فَإِنْ ذَهَبْتَ تُقِیمُهُ کَسَرْتَهُ، وَإِنْ تَرَکْتَهُ لَمْ یَزَلْ أَعْوَجَ، فَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج2، ص637؛ ح 3331؛ ابنحجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص401.
[21]. سابق، سید، فقه السنة، ج3، ص83.
[22]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص146؛ شماخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، ص111.
[23]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص571.
[24]. شماخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، ص112.
[25]. «اطَّلَعْتُ فِی الجَنَّةِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الفُقَرَاءَ، وَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج2، ص603، ح 3241؛ همان، تخریج الأحادیث المرفوعة المسندة فی کتاب التاریخ الکبیر للبخاری، ص1114، ح 683؛ ابنقتیبه دینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، تاویل مختلف الحدیث، ص399؛ جوهری بغدادی، علی بن جعد، مسند ابن الجعد، ص477؛ ابنحجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص767، ح 2737؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ص586، ح 2602؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج8، ص300، ح 9217؛ قطیعی، احمد بن جعفر، جزء الاف دینار، ص327، ح 213؛ اسدی اندلسی، مهلب بن احمد، المختصر النصیح فی تهذیب الکتاب الجامع الصحیح، ج3، ص441؛ قوام السنة، اسماعیل بن محمد، الحجة فی بیان المحجة و شرح عقیدة اهل السنة، ج1، ص509، ح 313؛ ابنفاخر، معمر بن عبدالوهاب، موجبات الجنة، ص181، ح 261؛ ابناثیر جزری، مبارک بن محمد، جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج4، ص675، ح 2778؛ طیبی، حسین بن عبدالله، شرح الطیبی علی مشکاة المصابیح، ج10، ص310، ح 5234.
«قُمْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَکَانَ عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا الْمَسَاکِینُ وَأَصْحَابُ الْجَدِّ مَحْبُوسُونَ؛ غَیْرَ أَنَّ أَصْحَابَ النَّارِ قَدْ أُمِرَ بِهِمْ إِلَى النَّارِ، وَقُمْتُ عَلَى بَابِ النَّارِ، فَإِذَا عامَّةُ مَنْ دَخَلَها النِّساءُ»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج3، ص727، ح 5196؛ بصری انصاری، محمد بن عبدالله، حدیث محمد بن عبدالله الانصاری، ص31؛ ابنحجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص767، ح 2736؛ بزاز، محمد بن عبدالله، کتاب الفوائد، ص174، ح 133؛ حلبی، اسماعیل بن قاسم، حدیث ابی القاسم الحلبی، ص41، ح 40؛ بغوی، حسین بن مسعود، شرح السنة، ج14، ص265، ج4063؛ مقدسی، محمد بن عبدالواحد، من عوالی الضیاء، ص61، ح 50؛ حریملی نجدی، فیصل بن عبدالعزیز، تطریز ریاض الصالحین، ص191، ج258؛ شجری جرجانی، یحیی بن الحسین، ترتیب الامالی الخمیسیة، ج2، ص278، ح 2433.
[26]. رعد:23.
[27]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص554.
[28]. " خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی أَضْحَى أَوْ فِطْرٍ إِلَى المُصَلَّى، فَمَرَّ عَلَى النِّسَاءِ، فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ فَإِنِّی أُرِیتُکُنَّ أَکْثَرَ أَهْلِ النَّارِ» فَقُلْنَ: وَبِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «تُکْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَکْفُرْنَ العَشِیرَ، مَا رَأَیْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِینٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الحَازِمِ مِنْ إِحْدَاکُنَّ»، قُلْنَ: وَمَا نُقْصَانُ دِینِنَا وَعَقْلِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَلَیْسَ شَهَادَةُ المَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ» قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِکِ مِنْ نُقْصَانِ عَقْلِهَا، أَلَیْسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ» قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِکِ مِنْ نُقْصَانِ دِینِهَا»"؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج1، ص714، ح 1462؛ ابنالحجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص35، ح 132؛ ابنماجه، محمد بن یزید، سنن ابنماجه، ج5، ص138؛ سجستانی ازدی، ابی داود سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج2، ص287، ح 4679؛ اصبهانی، احمد بن عبدالله، المسند المستخرج علی صحیح الامام مسلم، ج1، ص158، ح 239؛ آجری، محمد، الشریعة، ج2، ص586، ح 219.
[29]. زنان با مشکل نقصان عقل و نقصان دین مواجهاند.
[30]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص556 _ 555.
[31]. همان، ص556.
[32]. جامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، ج3، ص170؛ ابوزید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص62؛ ابی النور مقدسی، عبداللطیف بن محمد، الطریق السوی فی اقتفاء اثر النبی ، ص270؛ غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص569؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص286؛ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج34، ص90.
[33]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج34، ص90.
[34]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص286 و ص292؛ ابوزید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص41 _ 39؛ مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، ص17 _ 11؛ بنفوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج1، ص12.
[35]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص292.
[36]. همان، ص286.
[37]. مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، ص17 _ 11.
[38]. همان.
[39]. همان.
[40]. همان.
[41]. بنفوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج1، ص12.
[42]. بنباز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموع فتاوی، ج4، ص310.
[43]. همان.
[44]. نازعات:40.
[45]. بنباز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج8، ص298.
[46]. همان، ج28، ص103.
[47]. الخمیس، عثمان، فتاوی الشیخ عثمان الخمیس، ج161، ص1.
[48]. قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص343؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص149؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص29.
[49]. قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص343.
[50]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص149.
[51]. طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص29.
[52]. بنباز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج4، ص310؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص29؛ بنفوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج1، ص12.
[53]. همان.
[54]. بنفوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج1، ص12؛ مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، ص17 _ 11.
[55]. همان.
[56]. بنباز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج4، ص310؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص29؛ الخمیس، عثمان، فتاوی الشیخ عثمان الخمیس، ج161، ص1.
[57]. بنباز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج4، ص310؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص29؛ بنفوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج1، ص12.
[58]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص292؛ قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص343؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص149.
[59]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص292.
[60]. قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص343؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص149.
[61]. بنباز، عبدالعزیز، التبرج و خطر مشارکة المراة للرجل فی میدان عمله، ج1، ص5؛ بنعبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة، ج1، ص242؛ عثیمین، محمد بن صالح، لقاء الباب المفتوح، ج1، ص39؛ همان، اللقاء الشهری، ج24، ص20؛ بنجبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، ج23، ص55؛ ابوبکر جزائری، جابر بن موسی، ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج4، ص265؛ ابو زید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص18؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص287؛ سابق، سید، فقه السنة، ج2، ص132؛ سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، الجامع فی طلب العلم الشریف، ص970.
[62]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص566؛ قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص340.
[63]. بنباز، عبدالعزیز، التبرج و خطر مشارکة المراة للرجل فی میدان عمله، ج1، ص5؛ بنعبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة، ج1، ص242؛ عثیمین، محمد بن صالح، لقاء الباب المفتوح، ج1، ص39؛ همان، اللقاء الشهری، ج24، ص20؛ بنجبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، ج23، ص55؛ ابوبکر جزائری، جابر بن موسی، ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج4، ص265؛ ابو زید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص18.
[64]. آل شیخ، محمد بن ابراهیم، فتاوی و رسائل، ج10، ص26؛ عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی داود، ج206، ص43؛ عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی ارکان الاسلام، ص535؛ همان، شرح العقیدة السفارینیة، ص698؛ همان، رسالة الحجاب، ص10.
[65]. عباد البدر، عبدالمحسن بن عبدالله، شرح سنن ابی داود، ج392، ص35.
[66]. بنجبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، اعتقاد اهل السنة، ج8، ص18.
[67]. سعد، عبدالله بن عبدالرحمن، اتباع الصراط فی الرد علی دعاة الاختلاط، ص13؛ بنفوزان، صالح، الملخص الفقهی، ج1، ص211؛ قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب فی حکم الحجاب، ص713؛ همان، الاختلاط بین الرجال و النساء، ص11؛ همان، الغناء و المعازف فی ضوء الکتاب و السنة و آثار الصحابة، ص117.
[68]. بنباز، عبدالعزیز و عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی مهمة لعموم الامة، ص153؛ شنقیطی، محمد امین، اضواء البیان فی ایضاح القران بالقران، ج5، ص413؛ عثیمین، محمد بن صالح، مناسک الحج و العمرة و المشروع فی الزیارة، ص14.
.[69] البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص287.
[70]. همان، ص291 _ 292.
[71]. همان، ص288.
[72]. سابق، سید، فقه السنة، ج2، ص132.
[73]. همان.
[74]. فزازی، محمد بن محمد، النذیر، ص18.
[75]. سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، الجامع فی طلب العلم الشریف، ص970.
[76]. السیف، محمد بن عبدالله، السیاسة الشرعیة، ص204؛ السعد، عبدالله بن عبدالرحمن، اتباع الصراط فی الرد علی دعاة الاختلاط، ص13.
[77]. الشریف، محمد بن شاکر، الاربعون النسائیة، ص4.
[78]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص566.
[79]. همان.
[80]. همان.
[81]. همان، ص572.
[82]. قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص340.
[83]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص575؛ قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص342.
[84]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص575.
[85]. همان.
[86]. قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص342.
[87]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص571.
[88]. همان.
[89]. احزاب:33.
[90]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص508 _ 507.
[91]. همان.
[92]. همان، ص571.
[93]. همان، ص575.
[94]. احزاب:33.
[95]. قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر، ج4، ص345.
[96]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص148.
[97]. ابنقیم جوزی، محمد، اعلام الموقعین، ج2، ص47؛ ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، حجاب المراة و لباسها فی الصلاة، ص33.
[98]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ج2، ص145؛ ابنقیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ج2، ص721.
[99]. ابنقیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ج2، ص721.
[100]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج29، ص553.
[101]. الحوالی، سفر بن عبدالرحمن، دروس للشیخ سفر الحوالی، ج85، ص23؛ بنباز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج3، ص351؛ عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی داود، ج206، ص43؛ شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، ص15؛ عثمین، محمد بن صالح، فتاوی نور علی الدرب، ج24، ص2؛ همان، مجموعة اسئلة تهم الاسرة المسلمة، ص78؛ بنجبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابنجبرین، ج22، ص1؛ قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب، ص745؛ همان، الاختلاط بین الرجال و النساء، ص223.
[102]. "سد" یعنی بستن و جلوگیری کردن و " ذرایع" جمع "ذریعة" به معنای وسیله است. معنای اصطلاحی "سد ذرایع" نیز عبارت است از: جلوگیری کردن از هر کاری که به حسب عادت منجر به مفسدهای میشود؛ ر.ک: بنباز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموع فتاوی، ج3، ص322 و مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج2، ص494.
[103]. الحوالی، سفر بن عبدالرحمن، دروس للشیخ سفر الحوالی، ج85، ص23؛ بنباز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج3، ص351؛ عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی داود، ج206، ص43؛ شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، ص15.
[104]. همان.
[105]. عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی نور علی الدرب، ج24، ص2؛ همان، مجموعة اسئلة تهم الاسرة المسلمة، ص78؛ بنجبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، ج22، ص1؛ قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب، ص745؛ همان، الاختلاط بین الرجال و النساء، ص223.
[106]. طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص29.
[107]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص288؛ الباز، محمد، مدافع الاخوان، ص164.
[108]. همان، ص165.
[109]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص581؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص148.
[110]. غزالی محمد، اسلام پاسخ میدهد، ص581.
[111]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص148.
[112]. «قومی که زنی را بر خود زمامدار کنند، هرگز رستگار نمیشوند».
[113]. «حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ الهَیْثَمِ، حَدَّثَنَا عَوْفٌ، عَنِ الحَسَنِ، عَنْ أَبِی بَکْرَةَ، قَالَ: لَقَدْ نَفَعَنِی اللَّهُ بِکَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیَّامَ الجَمَلِ، بَعْدَ مَا کِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ، قَدْ مَلَّکُوا عَلَیْهِمْ بِنْتَ کِسْرَى، قَالَ: «لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمُ امْرَأَةً»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج3، ص260، ح 1425؛ دولایی رازی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، ج1، ص50، ح 123؛ اشبیلی، ابومحمد عبدالحق، الاحکام الشرعیة الکبری، ج2، ص126.
[114]. ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، تهذیب اقتضاء الصراط المستقیم، ج1، ص106.
[115]. ابنقیم جوزی، محمد، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج2، ص271؛ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص608.
[116]. عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، لماذا لاتقود المراة السیارة فی المملکة العربیة السعودیة، ص10.
[117]. عثیمین، محمد بن صالح، فتح ذی الجلال و الاکرام بشرح بلوغ المرام، ج6، ص169.
[118]. همان، ص170.
[119]. همان.
[120]. الدعوة السلفیة، الانتخابات... رویة شرعیة، ص4؛ مقدسی، ابوالنور، الطریق السوی فی اقتفاء اثرالنبی، ص438.
[121]. الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس وقفات مع اخطر مخالفات دستور السودان للاسلام، ص11؛ شنقیطی، ابومنذر، الاظهار لبطلان تامین الکفار فی هذه الاعصار، ص3؛ عبدالقادر بن عبدالعزیز، سید امام، العمدة للجهاد فی سبیل الله تعالی، ص66.
[122]. الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس وقفات مع اخطر مخالفات دستور السودان للاسلام، ص13.
[123]. غزالی، محمد، من هنا نعلم، ص163 _ 162.
[124]. همان.
[125]. همو، اسلام پاسخ میدهد، ص565.
[126]. همان.
[127]. قرضاوی، یوسف، فتاوی معاصرة، ج2، ص426.
[128]. شامخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، ص112 و ص116؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص149.
منابع