زن از منظر سلفیه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب

چکیده

با توجه به جریان‌های مختلف سلفیه می‌توان گفت که دیدگاه سلفیه نسبت به زن، به دو دسته کلی مثبت و منفی تقسیم می‌شود. در حوزه انسان شناسی، ابن‌تیمیه، وهابیان، سلفیه جهادی و برخی از شخصیت‌های اخوان المسلمین نگاه منفی به زن دارند. در مقابل گروهی از اخوان المسلمین زن را در کرامت و انسانیت همتای مرد دانسته و نگاه مثبتی به شخصیت زن دارند. در حوزه کارکردشناسی نیز برخی از سلفیان جهادی، گروهی از اخوان المسلمین و نیز برخی از وهابیان وظیفه زن را خانه داری و غیر از آن را از باب اکل میته (خوردن مردار) جایز دانسته و بر این باورند که زن فقط به مقدار ضرورت می­تواند کارکرد دیگری غیر از خانه­داری داشته باشد. در مقابل برخی دیگر از سلفیان جهادی، اخوانی­ها و وهابیان کارکرد زن را در خارج از خانه به صورت مطلق مجاز اعلام کرده­اند. همچنین ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی، دیدگاه سختگیرانه‌ای در حوزه حقوق و وظایف دینی بانوان ارائه داده و نگاه حداقلی به حقوق اجتماعی و سیاسی آنان دارند. در مقابل برخی از شخصیت­های اخوانی دیدگاه مساعدتری در حوزه حقوق و ظایف دینی بانوان اتخاذ کرده و نگاه حداکثری به حقوق اجتماعی و سیاسی ایشان دارند.

کلیدواژه‌ها


 

مقدمه

در تاریخ دویست و پنجاه ساله سلفیه، چند خوانش و قرائت خاص از سلفی‌گری ارائه شده که با وجود اشتراک فراوان در میان آنها، میزان تفاوت نظری و عملی به اندازه­ای است که هر کدام از قرائت­های مذکور را می­توان یک قرائت مستقل دانست.[1] اولین خوانش از سلفی‌گری منسوب به ابن‌تیمیه و وهابیت است که مبنای این خوانش توحید در عبادت است. خوانش دوم از سلفی‌گری منسوب به حسن البناء و اخوان المسلمین است. مبنای این خوانش بر خلاف خوانش قبلی، توحید در حاکمیت در عین پذیرش مردم سالاری دینی است. خوانش سوم مربوط به سلفیان جهادی است. مبنای این خوانش نیز توحید در حاکمیت است؛ اما همراه با تکفیر معتقدان به مردم سالاری اعم از دینی و غیردینی آن.[2] اخوان المسلمین بر خلاف سلفیه جهادی، به تقابل میان توحید در حاکمیت و مردم سالاری دینی اعتقادی ندارد؛[3] بنابراین، با اینکه توحید در حاکمیت، مبانی هر دو خوانش است؛ اما دو گفتمان مستقل از یکدیگرند. با توجه به خوانش‌ها و جریان‌های مختلف سلفیه، ارائه تحقیق و پژوهشی جامع درباره «زن از منظر سلفیه» با دو مانع جدی مواجه است: الف) خوانش و قرائت سلفیان از سلفیه و سلفی‌گری یک دست نیست و ما با گونه­های مختلفی از سلفیه مواجه هستیم. ب) امور مربوط به بانوان، طیف گسترده­ای از مسائل را دربرمی‌گیرد؛ به همین دلیل در این پژوهش، به مسائل مربوط به زنان در سه عنوان انسان شناسی، کارکرد شناسی و حقوق و وظایف، پرداخته شده است.

تمام گروه‌های سلفی در حوزه کارکردشناسی، کارکرد و وظیفه اولیه زن را ادای حقوق مرد و تربیت فرزندان می­دانند،[4] یا در حوزه حقوق و وظایف دینی بانوان، خلوت زن با مرد نامحرم را حرام و غیرمجاز می­شمارند؛[5] اما واقعیت این است که در میان سلفیه دو دیدگاه کاملا متفاوت نسبت به زن وجود دارد: الف) دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن؛ ب) دیدگاه منفی و همراه با سوءظن.[6] این دو دیدگاه را می­توان به وضوح در آرا و نظرات اندیمشندان سلفی در حوزه­های مختلف انسان شناسی، کارکرد شناسی و وظایف و حقوق بانوان مشاهده کرد. برخی از گروه­ها و حتی شخصیت­های سلفی دیدگاه یک نواختی درباره زن ندارند، به گونه­ای که در برخی از حوزه­ها دیدگاه مثبتی نسبت به زن ارائه داده و در برخی موارد طرفدار دیدگاه منفی‌اند.

به صورت کلی می‌توان گفت: ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیت، سلفیه جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی نظیر حسن البناء، سید سابق و ... در اغلب مسائل و حوزه­ها، طرفدار دیدگاه منفی­اند. در مقابل گروهی دیگر از اخوانی­ها مانند محمد غزالی، عامر شماخ، یوسف الواعی، یوسف القرضاوی و ... به ترویج دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن اشتغال دارند.

الف. انسان شناسی

نگاه منفی و همراه با شک و تردید به زن، سبب شده است که ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از اعضای اخوان المسلمین به لحاظ انسان شناسی، زن را موجودی درجه دوم به شمار آورند.[7]

در زبان عربی ضرب المثل معروفی وجود دارد که می­گوید: فلان کس مانند گوشتی است که بر روی چوبی که گوشت روی آن بریده می­شود قرار دارد. این ضرب المثل در مورد افرادی استعمال می­شود که در شدت ضعف قرار داشته و هیچ توانی برای دفاع از خویش ندارند.[8] ابن‌تیمیه ضرب المثل مذکور را در مورد زنان به کار برده و آنان را موجوداتی فوق العاده ضعیف و ناتوان دانسته است.[9] به اعتقاد او تجربه ثابت کرده است که زنان بیشتر از کودکان نیاز به حفظ و مراقبت دارند.[10] وی در تفسیر آیه شریفه «و خلق الانسان ضعیفا»،[11] انسان را مترادف با مردان دانسته و ضعف را به کم طاقتی در برابر زنان تفسیر کرده است،[12] گویا او اساسا زنان و بانوان را داخل در جرگه انسان­ها نمی­داند.[13] عالم وهابی محمد العثیمین نیز بر این باور است که اطلاق لفظ "سرور" بر زنان و مخاطب ساختن آنان با الفاظی همچون "سروران"، تصرف در حقائق است؛ چرا که تنها مردان سرورند و زن به منزله‌ی اسیری در دست مرد است.[14] وی مرد را از جهات مختلفی افضل از زن دانسته است.[15] به عنوان مثال او با استناد به برخی از آیات قرآن کریم[16] ادعا کرده است که عقل مرد کامل­تر از عقل زن است.[17] محمد الفزازی از اندیشمندان سلفیه جهادی نیز تفکری شبیه تفکر العثیمین داشته و زن را موجودی دانسته است که از نقصان عقل رنج می­برد.[18] به اعتقاد او زن حتی اگر فضانورد یا دانشمند هسته­ای هم شود باز با مشکل نقصان عقل مواجه است.[19] اندیشمند اخوانی سید سابق نیز با استناد به روایتی از نبی اکرم -،[20] کج خلقی را از خصوصیات ذاتی زن دانسته است که در طبیعت وی وجود دارد و اصلاح آن بسیار دشوار، بلکه محال است.[21]

در مقابل این نگاه دسته دومی به زن، گروهی از سلفیان اخوانی زن را در کرامت و انسانیت همتای با مرد دانسته[22] و به ادعای خودشان به مقابله با اندیشه­ی محو شخصیت زن پرداخته­اند.[23] در همین راستا آنان اقدام به نقد و توجیه دلائلی کرده­اند که به نوعی با اندیشه آنان در این باره سازگار نیست.[24] به عنوان مثال محمد غزالی در توجیه روایاتی که زنان و بانوان را جمعیت غالب جهنم معرفی کرده­،[25] می­نویسد: «اگر بیشتر کسانی که داخل دوزخ می­شوند از زنانند؛ پس قول خداوند سبحان به چه معناست؟ «جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم».[26] در واقع بیان حدیث نبوی بدون فقه و فهم درست، خود یک نوع تحریف سخن از جایگاه واقعی آن است و این نوع تصرف نادرست، مصیبتی بزرگ برای اسلام است».[27] همچنین وی در توجیه روایتی که زن را با مشکل نقصان عقل مواجه دانسته است،[28] می­نگارد: «بی­گمان برخی از کسانی که محدث­­نما هستند می­خواهند از این حدیث، چیزهایی را بفهمند که هیچ پیوندی با آن ندارد؛ به همین دلیل از خود، قاعده­ای کلی ساخته و آن را در طول و عرض امت پخش کرده و می­گویند: «النساء ناقصات عقل و دین».[29] این کلیت پنداری با آیات قرانی که مقرر می­دارد زنان و مردان از همدیگرند، تناقض داشته و با احادیثی که زنان را همتای مردان می­دانند، همخوانی ندارد».[30] به اعتقاد او حدیث مذکور تنها زنانی را ناقص العقل خوانده است که نسبت به شوهران خویش کفران نعمت کرده و در مقابل زحمات و تلاش­های آنان ناسپاسی می­کنند.[31]

ب. کارکردشناسی

تمام گروه­های سلفی، کارکرد اولیه زن را رسیدن به امور منزل و به عبارت بهتر ادای حقوق مرد و تربیت فرزندان می­دانند.[32] اما سؤال این است که آنان درباره­ کارکرد ثانویه زن چه دیدگاهی دارند؟ آیا از منظر ایشان زن بعد از فراغ از وظیفه و کارکرد اولیه خویش می­تواند کارکرد دیگری داشته و شغل دیگری برگزیند؟ یا اینکه رسیدگی به امور منزل اولین و تنها کارکرد زن بوده و زن برای خانه­داری آفریده شده است؟ در پاسخ باید گفت: آن‌گونه که از عبارات ابن‌تیمیه استفاده می­شود، در عصر ایشان غیر از اشتغال بانوان در خانه و رسیدن آنان به اموری همچون پختن نان و غذا و اطعام حیوانات و چهارپایان و ... فضای چندانی برای اشتغال بانوان فراهم نبود.[33] به همین دلیل او و همفکرانش توجه چندانی به مسئله کارکرد ثانویه زن نشان نداده و درباره جواز یا عدم جواز مسئله مذکور نظریه­پردازی نکرده­اند؛ اما سایر گروه­های سلفی با توجه به اینکه در عصری زندگی کرده­ که غیر از خانه­داری، فضای جدیدی در ادارات، رستوران­ها، بیمارستان­ها، دانشگاه­ها و ... برای اشتغال بانوان فراهم بوده و هست، مسئله کارکرد ثانویه بانوان را مورد اهتمام قرار داده و به بحث درباره جواز یا عدم جواز مسئله مذکور پرداخته­­اند.

نکته جالب اینکه در این حوزه نیز با دو نگاه متفاوت در میان جریان­های سلفی مواجه هستیم: الف) نگاه منفی همراه با شک و تردید. ب) دیدگاه خوش­بینانه و همراه با حسن ظن.

الف) نگاه منفی و همراه با شک و تردید

برخی از سلفیان جهادی، گروهی از اخوان المسلمین و نیز برخی از وهابیان کارکرد ثانویه زن را از باب اکل میته (خوردن مردار) و اضطرار جایز دانسته و بر این باورند که زن فقط به مقدار ضرورت می­تواند کارکرد دیگری غیر از خانه‌داری داشته باشد.[34] به عنوان مثال حسن البنا بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین بر این باور است که اگر ضرورت اجتماعی اقتضا کند، زن می­تواند به کاری غیر از خانه­داری اشتغال یابد؛ اما باید توجه داشت که این مسئله از باب ضرورت جایز است و نباید به یک نظام عمومی تبدیل شود.[35] به اعتقاد او باید به زنان علومی آموزش داده شود که ایشان در انجام وظیفه خانه­داری بدان نیاز دارند؛ بنابراین، آموزش زبان­های مختلف، رشته­های تخصصی و علومی از این دست به بانوان امری بیهوده است.[36] اندیشمند جهادی سمیر المالکی نیز این اندیشه که پیشرفت و تمدن جوامع منوط به حضور زنان در عرصه کسب و کار است را مورد نقد قرار داده و ادعا کرده است که نتیجه اندیشه مذکور به ابتذال کشاندن بانوان است.[37] به اعتقاد او با وجود مردان هیچ نیازی به حضور زنان در حوزه کسب و کار نیست.[38] وی بر این باور است که اگر روزی فرا رسد که مردان از عهده وظایف خویش برنیامده و پیشرفت و آبادانی جوامع منوط به حضور زنان در عرصه کسب‌وکار باشد، حضور آنان با رعایت شرایط و ظوابط اسلامی اشکالی ندارد؛ اما باید توجه داشت که مسئله مذکور خیالی بیش نیست و صرفا یک فرضیه است.[39] وی بازداشتن زنان از انجام وظیفه مادری به وسیله ایجاد فضای اشتغال برای آنان را ظلم به بانوان دانسته است.[40] عالم وهابی صالح بن فوزان نیز بر این باور است که حضور بانوان در عرصه کسب و کار، منوط به چهار شرط است که از جمله آنها نیاز زن و یا جامعه به این حضور است.[41]

ب) نگاه خوش­بینانه همراه با حسن ظن

برخلاف گروه نخست، دسته دیگری از سلفیان، کارکرد ثانویه زن را به صورت مطلق جایز دانسته­اند.[42] بن‌باز مفتی مشهور عربستان سعودی بدون اینکه سخنی از ضرورت و نیاز فرد یا جامعه به میان آورد، کار کردن زنان در زمین کشاورزی، کارخانه و ... را در صورتی که موجب اختلاط آنان با مردان نامحرم نشود، جایز دانسته است.[43] وی در پاسخ به این سؤال که با توجه به آیه شریفه «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی»[44] باید از تبیعت از هوای نفس اجتناب کرد، آیا کارکردن بانوان بدون نیاز آنان به کار و فعالیت اقتصادی از مصادیق تبعیت از هوای نفس است؟ یادآور می­شود که اگر کاری که بانوان می­خواهند به آن اشتغال یابند از کارهای مباح و مشروع باشد، در این صورت اشتغال آنان به این کار اشکالی نداشته و از مصادیق تبعیت از هوای نفس نیست، حتی اگر نیاز به آن کار نداشته باشند.[45] همچنین وی در پاسخ به این سؤال که آیا اسلام، زنان و بانوان را از کسب و کار و تجارت منع کرده است؟ حضور زنان و بانوان در عرصه کسب و کار و تجارت را جایز دانسته و تنها بر این نکته تأکید کرده است که حضور آنان در این عرصه نباید موجب اختلاط آنان با مردان نامحرم و اموری از این دست شود.[46] عثمان الخمیس عالم دیگر وهابی پا را فراتر گذاشته و در پاسخ به این سؤال که آیا کارکردن برای بانوان در قسمت اداری شرکت­ها جایز است یا خیر؟ بدون اینکه از اختلاط با افراد نامحرم نهی کند، با رعایت حجاب این کار را برای آنان جایز دانسته است، حتی اگر ایشان نیاز اقتصادی و مالی هم نداشته باشند.[47]

همین نگاه را می­توان در سخنان و آثار برخی از اندیشمندان اخوانی و حتی جهادی نیز مشاهده کرد.[48] اندیشمند اخوانی یوسف القرضاوی نه تنها نگاهی ضرورتی به کارکرد ثانویه زنان ندارد؛ بلکه وی اساسا مشارکت نکردن بانوان در کارهای مدیریتی و رهبری را یکی از مشکلات زنان مسلمان در عرصه کار و فعالیت دانسته است.[49] توفیق یوسف الواعی دیگر اندیشمند اخوانی نیز بر این باور است که بانوان باید جمعیت­های مختلفی تشکیل دهند که در راستای افزایش ظرفیت­های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان فعالیت نمایند.[50] ابوبصیر طرطوسی از رهبران فکری سلفیه جهادی نیز جواز کارد ثانویه بانوان را منوط به عدم اختلاط زنان و مردان، عدم خلوت میان زن و مرد و اموری از این دست دانسته است، بدون اینکه اشاره­ای به ضرورت و نیاز فردی یا اجتماعی داشته باشد.[51]

در جمع بندی دیدگاه سلفیه درباره کارکرد ثانویه زن باید گفت: به نظر می­رسد وهابیان و سلفیان جهادی نگاهی تکلیف مدار به مسئله کارکرد ثانویه زن دارند.[52] آنان توجه چندانی به ابعاد اخلاقی، تربیتی و اجتماعی این مسئله نداشته و صرفا با این نگاه که به لحاظ شرعی زن حق حضور در محیط کار را دارد یا خیر؟ به مسئله مذکور می­نگرند.[53] در نتیجه به دو گروه کلی تقسیم می­شوند: الف) عده­­ای می­گویند: از منظر شرع زن حق خروج از خانه را نداشته و باید در حد ضرورت و نیاز به این کار اقدام نماید؛ بنابراین، با توجه به اینکه لازمه کارکرد ثانویه زن، خروج وی از منزل است، این کار نیز باید در حد ضرورت صورت گیرد.[54] در واقع از منظر این گروه کارکرد ثانویه در برخی اوقات از مصادیق امور ضروری و در برخی موارد از مصادیق امور غیرضروری است؛ بنابراین، تنها در صورتی جایز خواهد بود که از مصادیق امور ضروری باشد.[55] ب) گروه دیگر کارکرد ثانویه زن را به صورت مطلق و در تمامی اوقات از مصادیق اموری ضروری دانسته است؛ به همین دلیل بدون اینکه سخنی از ضرورت به میان آورند، در جواز کارکرد ثانویه زنان به مباحثی همچون عدم اختلاط، عدم خلوت و اموری از این دست تأکید دارند.[56] در یک کلام از نگاه سلفیان جهادی و وهابیان، جواز کارکرد ثانویه زن به نحو ضرورت یا مطلق، ناشی از تعارض یا عدم تعارض کارکرد ثانویه زن با کارکرد اولیه وی نبوده و از تعارض یا عدم تعارض کارکرد ثانویه با اصولی همچون اصل عدم خروج زن از خانه نشأت می‌گیرد.[57]

در مقابل اندیشمندان اخوانی بر خلاف وهابیان و سلفیان جهادی در بررسی حکم کارکرد ثانویه زن به ابعاد اخلاقی، تربیتی و اجتماعی مسئله مذکور توجه دارند؛[58] به همین دلیل حسن البنا و همفکران وی، کارکرد ثانویه زن را در تعارض با کارکرد اولیه ایشان، یعنی تربیت فرزندان و ادای حقوق مرد دانسته و آن را به قدر ضرورت جایز دانسته­اند.[59] در مقابل یوسف قرضاوی و همفکران وی چنین تعارضی را قبول نداشته و با توجه به اهمیت نقش اجتماعی بانوان، بر جواز کارکرد ثانویه زنان به صورت مطلق تأکید دارند.[60]

ج. حقوق و وظایف

سلفیه درباره حقوق و وظایف بانوان نیز دارای دیدگاه واحد و یکسانی نبوده و باز می‌توان دیدگاه آنان در این حوزه را به دو دسته کلی مثبت و منفی تقسیم کرد.

الف. حقوق و وظایف دینی

به لحاظ حقوق و وظایف دینی بانوان یک اختلاف اساسی میان گروه­های متعدد سلفی وجود دارد. وهابیان، سلفیه جهادی و گروهی از اخوان المسلمین با دید منفی به زن نگریسته و وی را عامل فتنه­ای دانسته­اند که به هر روش ممکن باید از دیده شدن او جلوگیری کرده و مانع فتنه­گری وی شد.[61] در مقابل محمد غزالی و برخی دیگر از شخصیت­های اخوانی به مقابله با این نگاه منفی پرداخته و "اصل عدم دیده شدن زن" را مورد نقد قرار داده­اند.[62]

  1. دیدگاه منفی و همراه با سوءظن

در نگاه منفی به زن، وظایف و حقوق دینی بانوان به گونه­ای تعریف شده است که دیده شدن آنان به حداقل ممکن رسیده و از فتنه­گری ایشان تاجایی که امکان دارد، جلوگیری شود، به عنوان مثال:

الف. وهابیان بر این باورند که زن تنها می­تواند برای انجام کارهای ضروری که غیر او قادر به انجام آنها نیست، از خانه خارج شود.[63] همچنین آنان در مسئله حجاب بسیار سختگیرانه و تنگ نظرانه فتوا داده و پوشاندن صورت و دست­ها را نیز بر زنان واجب دانسته­اند.[64] آنان بر مسئله حرمت خلوت زن با مرد نامحرم نیز تأکید ویژه­ای دارند،[65] به گونه­ای که از نظر ایشان استفاده بانوان به تنهایی از وسیله نقلیه­ای که راننده آن مرد نامحرم است، به دلیل حرمت خلوت زن با مرد نامحرم، جایز نیست.[66] نگاه منفی به زن و اینکه وی عامل فتنه است، سبب شده است که وهابیان حتی اختلاط میان زن و مرد در مکان­های عمومی، بازارها و ... را نیز جایز ندانند.[67] همچنین آنان بر این باورند که جواز مسافرت برای زن منوط به این است که یکی از محارم وی، او را در سفر همراهی کند.[68]

ب. عالم اخوانی حسن البنا نیز همانند علمای وهابی اختلاط زنان با مردان را حرام و غیرمجاز دانسته است.[69] به اعتقاد او اختلاط دختران و پسران در مدارس و مکان­های عمومی و نیز حضور بانوان در رستوران­ها، باغ­ها و مجموعه­های تفریحی و گردشگری جایز نیست.[70] وی در مسئله خلوت زن و مرد نیز دیدگاهی شبیه دیدگاه وهابیت دارد، او بر این باور است که اسلام برای جلوگیری از خلوت زنان و مردان، بانوان را از حضور در مساجد نهی کرده و به آنان سفارش کرده است که نماز را در خانه اقامه کنند.[71] سید سابق دیگر اندیشمند اخوانی نیز همانند وهابیان جواز مسافرت برای بانوان را منوط به همراهی محارم دانسته است.[72] به اعتقاد او فریضه حج، زمانی بر زن واجب می­شود که شوهر یا یکی از محارم وی، او را در این سفر همراهی کند.[73]

ج. اندیشمندان جهادی نیز همانند علمای وهابی بر این باورند که زن باید در خانه بماند و تنها در صورت نیاز از آن خارج شود.[74] همچنین آنان همانند وهابیان پوشاندن صورت و دست­ها را بر زنان واجب دانسته­اند.[75] به اعتقاد اندیشمندان جهادی یکی از وظایف حاکم و ولی امر این است که از اختلاط زنان و مردان در بازار­ها، مدارس، آموزشگاه­ها و ... جلوگیری کند.[76] آنان همانند وهابیان جواز مسافرت زن را نیز منوط به این دانسته­اند که یکی از محارم وی، او را در سفر همراهی کند.[77]

  1. دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن

در نگاه مثبت به بانوان، برخلاف دیدگاه قبلی، زن موجودی ذاتا فتنه­آفرین معرفی نشده است.[78] طرفداران این دیدگاه به تقویت این نظریه پرداخته­اند که انحراف و فتنه­ای در دیده شدن زن وجود ندارد.[79] به اعتقاد محمد غزالی این دیدگاه که جایز نیست دیگران زن را ببینند و زن نیز دیگران را مشاهده کند، دیدگاه افراطی­ای ­است که انسانیت زن را پایمال کرده و حقوق مادی و معنوی وی را ضایع می­کند.[80] وی بر این باور است که دیدگاه مذکور، مردان را زندان بانانی دانسته است که باید از زنان و زندانیان خود مراقبت کنند.[81] به اعتقاد یوسف قرضاوی نیز حدیث نبوی­ای که بهترین عمل برای زن را این دانسته است که وی مردی را نبیند و مردی نیز او را مشاهده نکند، ضعیف و غیرقابل اعتناست.[82]

این نگاه مثبت به زن، سبب شده است که محمد غزالی و دیگر شخصیت­های اخوانی همفکر با او، برخلاف گروه قبلی، حقوق و وظایف دینی بانوان را طوری بیان کنند که منافاتی با دیده شدن آنان نداشته باشد.[83] به عنوان مثال محمد غزالی اختلاط زنان با مردان را جایز دانسته است.[84] همچنین وی نقاب زدن و پوشاندن صورت و دست­ها را بر زنان و بانوان واجب ندانسته است.[85] به اعقتاد یوسف قرضاوی نیز اصل این است که عبادات و جلسات درس و مباحث علمی به صورت مشترک میان زنان و مردان برگزار شود.[86]

باید توجه داشت که هرچند محمد غزالی و همفکران او زن را موجودی ذاتا فتنه­­آفرین ندانسته و بر این باورند که وی این حق را دارد که دیده شود؛ اما به شدت بر این مسئله تأکید دارند که اسلام با به ابتذال کشاندن زنان مخالف است.[87] در واقع به اعتقاد این گروه، زن ذاتا فتنه­آفرین نیست؛ اما از عارض شدن فتنه بر او نیز باید جلوگیری کرد.[88] در همین راستا محمد غزالی با استناد به آیه شریفه «وقرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة»،[89] بیرون رفتن زن از خانه همراه با خودنمایی و زینت نمایی را غیرمجاز اعلام کرده است،[90] به اعقتاد او از نظر اسلام زن می­تواند به فضا نیز برود؛ اما این کار باید با رعایت حدود و آداب شرعی باشد.[91] وی استخدام منشی زن توسط مدیران و روسا و نیز استخدام دختران و زنان جوان به عنوان مهانپذیر در شرکت­های هواپیمایی را از ابزار و روش­های به ابتذال کشاندن بانوان دانسته است.[92] همچنین وی برای جلوگیری از ابتذال بانوان جواز اختلاط زنان و مردان را به رعایت آداب و حدود شرعی منوط کرده است.[93] یوسف قرضاوی دیگر اندیشمند اخوانی نیز بر این باور است که آیه شریفه «و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی»[94] با خودنمایی و زینت نمایی بانوان مخالفت می­کند نه خروج آنان از خانه.[95] به اعتقاد توفیق یوسف واعی نیز از نظر اسلام، جواز مشارکت زنان و مردان در فعالیت­های مختلف زندگی، به رعایت آداب و حدود شرعی منوط است.[96]

دیدگاه ابن‌تیمیه و همفکران او

ابن‌تیمیه و همفکران او را باید داخل در گروه اول و طرفداران اصل عدم دیده شدن زن دانست؛ چرا که ایشان نیز در مسئله حجاب سختگیرانه و تنگ­نظرانه فتوا داده و پوشاندن صورت و دست­ها را بر بانوان واجب دانسته­اند.[97] همچنین آنان اختلاط زنان با مردان را حرام و غیرمجاز اعلام کرده­اند،[98] تا جایی که ابن‌قیم جوزی شاگرد ابن‌تیمیه، ممانعت و جلوگیری از اختلاط زنان و مردان در بازارها و مکان­های عمومی را یکی از وظایف ولی امر و حاکم دانسته است.[99] تنها اشکالی که وجود دارد این است که ابن‌تیمیه در برخی موارد فتواهایی صادر کرده است که در تقابل کامل با "اصل عدم دیدن شدن زن" قرار دارند. به عنوان مثال وی بر این باور است که در مجالس عروسی زنان می­تواند با استفاده از ابزاری همچون دف برای مردان آواز خوانی کنند؛ البته نباید از قبَل فردی، مأمور این کار شود یا زنان در مقابل این عمل اجرت و عوضی دریافت کنند؛[100] بنابراین، تناقض­گویی ابن‌تیمیه سبب شده است که نتوان او و هفمکرانش را به طور قطع از گروه اول دانست؛ اما به نظر می­رسد گرایش آنان به دسته اول و طرفدارن نظریه عدم دیده شدن زن، بیشتر از گرایش آنان به گروه دوم است.

ب. حقوق و وظایف اجتماعی

دیدگاه سلفیه درباره حقوق و وظایف اجتماعی بانوان، بازتاب دیدگاه ایشان درباره حقوق و وظایف دینی زنان است؛ به عبارت دیگر گروهایی از سلفیه که به "اصل عدم دیده شدن زن" اعتقاد دارند، بر مبنای این اعتقاد حقوق اجتماعی زنان را بسیار محدود دانسته و آن را در حداقل ممکن مطرح می­سازند. در مقابل ناقدان "اصل عدم دیده شدن زن" بر مبنای اعتقاد خود مبنی بر اینکه زن می­تواند دیگران را ببیند و دیگران نیز می­توانند زن را ببینند، حقوق اجتماعی بانوان را گسترده­تر دانسته و طرفدار نگاه حداکثری به این مسئله‌اند.

قبل از ورود به بحث و تبیین دو دیدگاه حداقلی و حداکثری درباره حقوق اجتماعی بانوان، باید گفت: با توجه به اینکه مسائل حقوق اجتماعی بانوان همچون رانندگی زنان، حق اشتغال بانوان در ادارات، کارخانجات و ... در عصر ابن‌تیمیه و همفکران وی مطرح نبود، به همین دلیل نمی­توان تبیینی از دیدگاه ایشان در این حوزه ارائه کرد.

  1. دیدگاه حداقلی به حقوق و وظایف اجتماعی بانوان

علما و اندیشمندان وهابی حقوق اجتماعی زنان را با محدودیت­های جدی مواجه دانسته­اند.[101] به عنوان مثال آنان از باب سد ذرایع[102] رانندگی بانوان را حرام و غیرمجاز اعلام کرده­اند.[103] ایشان بر این باورند که رانندگی بانوان موجب خروج زن از خانه، خلوت وی با راننده نامحرم، اختلاط زن و مرد و مسائلی از این دست است، به همین دلیل باید از آن جلوگیری کرد تا از وقوع مفاسد مذکور ممانعت شود.[104] همچنین آنان اشتغال زنان در ادارات، کارخانه­ها و مکان­های مختلط را نیز حرام دانسته­اند.[105]

همین نگاه نشأت یافته از "اصل عدم دیده شدن زن" را می­توان در آثار اندیشمندان جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی نیز مشاهده کرد. به عنوان مثال ابوبصیر طرطوسی نظریه پرداز و تئورسین جهادی نیز اشتغال زنان در مکان­های مختلط را حرام و غیرمجاز اعلام کرده است.[106] حسن البنا نیز با ذکر این نکته که در جامعه اسلامی اجتماع زنان باید جدای از اجتماع مردان باشد،[107] زنان را فاقد حق اشتغال در مکان­های مختلط معرفی کرده است.[108]

  1. دیدگاه حداکثری به حقوق و وظایف اجتماعی بانوان

محمد غزالی و همفکرانی اخوانی وی با اعتقاد به اینکه زن حق دیدن و دیده شدن را دارد، در مسئله حقوق و وظایف اجتماعی بانوان برخلاف گروه قبلی دیدگاه مساعدتری اتخاذ کرده­اند.[109] آنان زنان را دارای حق رانندگی دانسته و بر این باورند که ممانعت از رانندگی ایشان با رعایت حدود و احکام شرعی، عمل اشتباه و نادرستی است.[110] همچنین ایشان مشارکت زنان با مردان در انجام فعالیت­های مختلف اجتماعی را جایز دانسته و تنها به این نکته تأکید دارند که این مشارکت باید با آداب شرعی همراه باشد. [111]

ج. حقوق و وظایف سیاسی

در منابع روایی اهل سنت روایاتی وجود دارند که از واگذاری حق ولایت و رهبری به زنان نهی کرده­اند، از جمله این روایت­ها، حدیث معروف "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة"[112] است. در متون روایی اهل سنت به نقل از ابوبکره آمده است: «خداوند مرا به وسیله­ی کلامی که از رسول خدا - شنیده بودم در روزهای (جنگ) جمل بهره­مند گردانید. پس از آنکه نزدیک بود که به اصحاب جمل (که به طرفداری عایشه می‌جنگیدند) بپیوندم و به همراه آنان در مقابل طرفداران علی % نبرد کنم. آنگاه که به رسول خدا - خبر رسید که مردم فارس دختر خسرو را به پادشاهی گرفته­اند، فرمود: «قومی که زنی را بر خود زمامدار کنند، هرگز رستگار نمی­شوند».[113] نوع نگاه به این روایت و نیز فهم و تفسیر آن منشأ اختلاف دیدگاه­ گروه­های متعدد سلفی درباره حقوق سیاسی بانوان است. ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیت، سلفیه جهادی و برخی از شخصیت‌های اخوانی با تکیه بر روایت مذکور بانوان را فاقد بسیاری از حقوق سیاسی دانسته­اند. در مقابل گروهی از اخوان المسلمین روایت مذکور را قابل جمع با حقوق سیاسی زنان دانسته و به دفاع از حقوق بانوان در این حوزه پرداخته­اند.

  1. دیدگاه حداقلی به حقوق سیاسی بانوان

ابن‌تیمیه با تکیه بر حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة"، اطاعت از بانوان را مهمترین عامل فساد حکومت­ها و دولت­ها دانسته است.[114] به اعتقاد ابن‌قیم جوزی و ابن‌کثیر دو شاگر ابن‌تیمیه نیز بر اساس حدیث مذکور زن حق قضاوت نداشته و نمی­تواند قاضی شود.[115]

اندیشمندان وهابی نیز همانند ابن‌تیمیه و همفکران وی حدیث مذکور را در تقابل با حقوق سیاسی بانوان دانسته­اند. به اعتقاد عباد البدر بانوان نه می­توانند به کاندیداتوری در انتخابات اقدام کنند و نه می­توانند حق رأی داشته و کاندیداتور مورد نظر خود را انتخاب کنند؛ چرا که لازمه کاندیداتوری یا رأی دادن بانوان، ولایت یافتن آنان بر مردان است.[116] محمد العثیمین نیز بر این باور است که بر اساس حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" بانوان نمی­توانند متصدی مناصبی همچون قضاوت و وزارت شوند.[117] به اعتقاد عثیمین، زنان حتی حق قضاوت میان بانوان را هم ندارند.[118] او با استناد بر حدیث مذکور به دلیل جلوگیری از ولایت یافتن بانوان بر مردان، انتخاب یک زن به عنوان مدیر مدرسه پسرانه را نیز غیرمجاز اعلام کرده است.[119]

همین نگاه و همین فهم و برداشت از حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" در آثار سلفیه جهادی نیز قابل مشاهده است. از نگاه ایشان نیز بانوان فاقد حق قضاوت،[120] وزارت،[121] کاندیداتوری در انتخابات و انتخاب کاندیداتور هستند.[122]

جالب اینکه برخی از چهرهای اخوانی نظیر محمد غزالی که در حوزه انسان‌شناسی و یا حقوق و وظایف دینی به دفاع از بانوان پرداخته­اند نیز حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" را نافی برخی از حقوق سیاسی بانوان دانسته­اند.[123] غزالی با تکیه بر حدیث مذکور، زنان را فاقد حق قضاوت و وزارت معرفی کرده است؛[124] البته وی رأی و نظر خویش در این باره را یک رأی و نظر اجتهادی دانسته است که وحی قطعی و مسلم نبوده و می­توان از آن تخطی کرد.[125] وی به صراحت اعلام می­کند که حق ندارد به نام اسلام از واگذاری مناصب و مسئولیت­های مهم به زنان جلوگیری کند و تنها می­تواند رأی و نظر اجتهادی خویش را در این باره ارائه دهد.[126]

  1. دیدگاه حداکثری به حقوق سیاسی بانوان

یوسف قرضاوی به سه دلیل روایت "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" را قابل جمع با حقوق سیاسی بانوان دانسته و ادعا کرده است که حدیث مذکور منافاتی با قضاوت، وزارت و کاندیداتوری بانوان ندارد: الف) قاعده "العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب" اجماعی نبوده و کسانی از سلف همچون ابن‌عباس و ابن‌عمر اسباب نزول را در تفسیر متون دینی معتبر می­دانستند؛ بنابراین، حدیث مذکور عمومیت نداشته و فقط در مقام بیان عدم فلاحت و رستگاری ایرانیانی است که با وجود افراد شایسته بر اساس یک حکومت مورثی دختر خسرو را به پادشاهی خود برگزیده بودند. ب) حتی اگر قاعده "العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب" صحیح و اجماعی باشد، باز نمی­توان با تکیه بر حدیث مذکور بانوان را از حق قضاوت، وزارت و کاندیداتوری محروم ساخت؛ چرا که حدیث مذکور تصدی منصب امامت کبری (امامت و خلافت) و آنچه که در ردیف امامت کبری است؛ مانند ریاست دولت را بر نانوان حرام و غیرمجاز اعلام کرده است؛ بنابراین، نمی­توان با تکیه بر حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" زنان را از داشتن حق قضاوت، وزارت و کاندیداتوری محروم ساخت. ج) واقعیت این است که در نظام دموکراسی هنگامی که یک زن به مقام وزارت یا نمایندگی مجلس و ... می­رسد، وی بر مردان ولایت نمی­یابد، چرا که افراد و گروه­های بسیاری در جایگاه وی سهیم هستند و تنها درصد کمی از اختیارات آن جایگاه در دست اوست.[127]

این نگاه به زن و حقوق سیاسی او اختصاص به یوسف قرضاوی نداشته و برخی دیگر از شخصیت­­های اخوانی نظیر عمار شماخ و توفیق یوسف واعی نیز زن را به استثنای حق تصدی منصب امامت کبری و ریاست دولت دارای تمامی حقوق سیاسی از جمله حق تصدی مسئولیت­های کلان، حق عضویت در مجلس نمایندگان، حق قضاوت و حق انتخاب کاندیداتور منتخب معرفی کرده­اند.[128]

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

گروه­ها و شخصیت­های سلفی دیدگاه یک نواختی درباره زن و جایگاه او ندارند. ابن‌تیمیه، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی، نگاه منفی همراه با سوءظن نسبت به زن دارند. در مقابل گروهی از اخوان المسلمین به ترویج دیدگاه مثبت و همراه با حسن ظن پرداخته‌اند.

در حوزه انسان شناسی، ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی نظیر سید سابق، زن را موجود درجه دومی معرفی کرده که دارای این خصوصیات است: از نقصان عقل رنج می­برد، نمی­توان او سیده (سرور) نامید، به منزله اسیری در دست مرد است و کج خلقی از خصوصیات ذاتی اوست. در مقابل گروهی از اخوانی­ها نظیر محمد غزالی و عامر شماخ، زن را در کرامت و انسانیت همتای با مرد دانسته و به ادعای خودشان به مقابله با اندیشه محو شخصیت زن پرداخته­اند.

در حوزه کارکرد شناسی نیز گروهی از وهابیان، گروهی از سلفیان جهادی و برخی از اندیشمندان اخوان المسلمین کارکرد ثانویه زن را از باب اکل میته (خوردن مردار) جایز دانسته و بر این باورند که زن به مقدار ضرورت می­تواند کارکرد دیگری غیر از خانه­داری داشته باشد. در مقابل گروه دیگری از وهابیان، سلفیان جهادی و اندیشمندان اخوانی به صورت مطلق کارکرد ثانویه زن را مجاز اعلام کرده و آن را به ضرورت فردی یا اجتماعی منوط نساخته­اند.

درباره حقوق و وظایف بانوان نیز باید گفت که در حوزه حقوق و وظایف دینی، ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی نظیر حسن البنا بر مبنای "اصل عدم دیده شدن زن"، دیدگاه سختگیرانه­ای ارائه داده­اند. در مقابل محمد غزالی و دیگر همفکران وی بر مبنای این اعتقاد که زن حق دیدن و دیده شدن را دارد، دیدگاه مساعدتری در این باره اتخاذ کرده­اند. در حوزه حقوق اجتماعی نیز وهابیان، سلفیان جهادی و برخی از شخصیت­های اخوانی با نگاه حداقلی به حقوق بانوان، ایشان را از برخی حقوق همچون حق رانندگی و اشتغال در ادارات مختلط محروم دانسته­اند. در مقابل گروهی از اخوانی­ها با نگاه حداکثری به حقوق بانوان، ایشان را دارای حقوقی همچون حق رانندگی و مشارکت در فعالیت­های اجتماعی معرفی کرده­اند. همچنین در حوزه حقوق سیاسی، ابن‌تیمیه و همفکران وی، وهابیان، سلفیان جهادی و حتی برخی از شخصیت­های اخوانی نظیر محمد غزالی حقوق سیاسی بانوان را در تعارض با حدیث "لن یفلح قوم ولوا امرهم امراة" دانسته و زنان را فاقد برخی از حقوق سیاسی همچون تصدی منصب قضاوت، تصدی منصب وزارت و ... معرفی کرده­اند. در مقابل یوسف قرضاوی و دیگر همفکران اخوانی وی با تفسیر خاص خود از حدیث مذکور، زن را دارای تمامی حقوق سیاسی به استثنای حق امامت کبری و ریاست دولت دانسته­اند.

 

[1]. سلفیه تقلیدی و با تسامح وهابیت، سلفیه اصلاحی و با تسامح اخوان المسلمین و سلفیه جهادی همچون القاعده و داعش، جریان‌های عمده و اصلی سلفیه را تشکیل می­دهند.

[2]. سید امام، رسالة العمدة فی اعداد العدة للجهاد فی سبیل الله، ص‌95؛ شنقیطی، ابومنذر، الاسلامیون فی وحل الدیمقراطی، ص‌1 _ 11.

[3]. قرضاوی، یوسف، «دموکراسی در اسلام»، نشریه داخلی اصلاح، سال سوم، شماره 18، ص‌14 _ 16؛ جندی، انور، حسن البنا امام شهید راه دعوت و نوگرایی، ص‌184.

[4]. جامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، ج‌3، ص‌170؛ غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌569؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌286؛ شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، ص‌16؛ ابن‌تیمیه، احمد بن‌عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج‌34، ص‌90.

[5]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌571؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌288؛ الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس، ص‌14؛ آل شیخ، محمد بن ابراهیم، فتاوی و رسائل، ج‌10، ص‌50؛ بن‌فوزان، صالح، فتاوی الطب و المرضی، ص‌224؛ ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ج‌2، ص‌145؛ ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ج‌2، ص‌721.

[6]. منشأ اختلاف نظر سلفیان درباره زن و منزلت ایشان، نه در صحت و سقم ادله­ موجود، بلکه در مدلول آن ادله است. مثلاً اهتمام وهابیت به قاعده "سد ذرایع" باعث سختگیری علمای وهابی نسبت به زنان شده است.

[7]. الاشقر، عمر بن سلیمان، الرسل و الرسالات، ص‌85؛ سابق، سید، فقه السنة، ج‌3، ص‌83؛ فزازی، محمد بن محمد، بین منهج الرحمن و منهج الشیطان، ص‌10؛ ابو زید، بکر بن عبدالله، جزء فی زیارة النساء للقبور، ص‌25؛ حدوشی، عمر بن مسعود، مجموعة الرسائل فی اهم المسائل، ص‌345؛ همان، کیف تفهم عقیدتک بدون معلم؟، ص‌499؛ العلوان، سلیمان ناصر بن عبدالله، التبیان شرح نواقض الاسلام، ص‌34؛ ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، النبوات، ج‌2، ص‌892 _ 891؛ ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، حادی الارواح الی بلاد الافراح، ص‌126؛ همان، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج‌5، ص‌268.

[8]. سمهوری، رائد، نقد الخطاب السلفی، ص‌96.

[9]. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، شرح العمدة فی بیان مناسک الحج و العمرة، ج‌1، ص‌176.

[10]. همان، جامع المسائل، ج‌3، ص‌417.

[11]. «و انشان ضعیف و کم طاقت آفریده شده است»؛ نساء:28.

[12]. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج‌15، ص‌400.

[13]. سمهوری، رائد، نقد الخطاب السلفی، ص‌111.

[14]. عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی و رسائل، ج‌10، ص‌928.

[15]. همان، تفسیر الفاتحة و البقرة، ج‌3، ص‌106.

[16]. «وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى»، بقره:282؛ «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»، نساء:34.

[17]. همان، الضیاء اللامع من الخطب الجوامع، ج‌2، ص‌429.

[18]. فزازی، محمد بن محمد، بین منهج الرحمن و منهج الشیطان، ص‌10.

[19]. همان.

[20]. «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ، فَإِنَّ المَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ، وَإِنَّ أَعْوَجَ شَیْءٍ فِی الضِّلَعِ أَعْلاَهُ، فَإِنْ ذَهَبْتَ تُقِیمُهُ کَسَرْتَهُ، وَإِنْ تَرَکْتَهُ لَمْ یَزَلْ أَعْوَجَ، فَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج‌2، ص‌637؛ ح 3331؛ ابن‌حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص‌401.

[21]. سابق، سید، فقه السنة، ج‌3، ص‌83.

[22]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌146؛ شماخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، ص‌111.

[23]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌571.

[24]. شماخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، ص‌112.

[25]. «اطَّلَعْتُ فِی الجَنَّةِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الفُقَرَاءَ، وَاطَّلَعْتُ فِی النَّارِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج‌2، ص‌603، ح 3241؛ همان، تخریج الأحادیث المرفوعة المسندة فی کتاب التاریخ الکبیر للبخاری، ص‌1114، ح 683؛ ابن‌قتیبه دینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، تاویل مختلف الحدیث، ص‌399؛ جوهری بغدادی، علی بن جعد، مسند ابن الجعد، ص‌477؛ ابن‌حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص‌767، ح 2737؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ص‌586، ح 2602؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج‌8، ص‌300، ح 9217؛ قطیعی، احمد بن جعفر، جزء الاف دینار، ص‌327، ح 213؛ اسدی اندلسی، مهلب بن احمد، المختصر النصیح فی تهذیب الکتاب الجامع الصحیح، ج‌3، ص‌441؛ قوام السنة، اسماعیل بن محمد، الحجة فی بیان المحجة و شرح عقیدة اهل السنة، ج‌1، ص‌509، ح 313؛ ابن‌فاخر، معمر بن عبدالوهاب، موجبات الجنة، ص‌181، ح 261؛ ابن‌اثیر جزری، مبارک بن محمد، جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج‌4، ص‌675، ح 2778؛ طیبی، حسین بن عبدالله، شرح الطیبی علی مشکاة المصابیح، ج‌10، ص‌310، ح 5234.

«قُمْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَکَانَ عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا الْمَسَاکِینُ وَأَصْحَابُ الْجَدِّ مَحْبُوسُونَ؛ غَیْرَ أَنَّ أَصْحَابَ النَّارِ قَدْ أُمِرَ بِهِمْ إِلَى النَّارِ، وَقُمْتُ عَلَى بَابِ النَّارِ، فَإِذَا عامَّةُ مَنْ دَخَلَها النِّساءُ»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج‌3، ص‌727، ح 5196؛ بصری انصاری، محمد بن عبدالله، حدیث محمد بن عبدالله الانصاری، ص‌31؛ ابن‌حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص‌767، ح 2736؛ بزاز، محمد بن عبدالله، کتاب الفوائد، ص‌174، ح 133؛ حلبی، اسماعیل بن قاسم، حدیث ابی القاسم الحلبی، ص‌41، ح 40؛ بغوی، حسین بن مسعود، شرح السنة، ج‌14، ص‌265، ج‌4063؛ مقدسی، محمد بن عبدالواحد، من عوالی الضیاء، ص‌61، ح 50؛ حریملی نجدی، فیصل بن عبدالعزیز، تطریز ریاض الصالحین، ص‌191، ج‌258؛ شجری جرجانی، یحیی بن الحسین، ترتیب الامالی الخمیسیة، ج‌2، ص‌278، ح 2433.

[26]. رعد:23.

[27]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌554.

[28]. " خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی أَضْحَى أَوْ فِطْرٍ إِلَى المُصَلَّى، فَمَرَّ عَلَى النِّسَاءِ، فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ فَإِنِّی أُرِیتُکُنَّ أَکْثَرَ أَهْلِ النَّارِ» فَقُلْنَ: وَبِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «تُکْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَکْفُرْنَ العَشِیرَ، مَا رَأَیْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِینٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الحَازِمِ مِنْ إِحْدَاکُنَّ»، قُلْنَ: وَمَا نُقْصَانُ دِینِنَا وَعَقْلِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَلَیْسَ شَهَادَةُ المَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ» قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِکِ مِنْ نُقْصَانِ عَقْلِهَا، أَلَیْسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ» قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِکِ مِنْ نُقْصَانِ دِینِهَا»"؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج‌1، ص‌714، ح 1462؛ ابن‌الحجاج، مسلم، صحیح مسلم، ص‌35، ح 132؛ ابن‌ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج‌5، ص‌138؛ سجستانی ازدی، ابی داود سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج‌2، ص‌287، ح 4679؛ اصبهانی، احمد بن عبدالله، المسند المستخرج علی صحیح الامام مسلم، ج‌1، ص‌158، ح 239؛ آجری، محمد، الشریعة، ج‌2، ص‌586، ح 219.

[29]. زنان با مشکل نقصان عقل و نقصان دین مواجه‌اند.

[30]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌556 _ 555.

[31]. همان، ص‌556.

[32]. جامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، ج‌3، ص‌170؛ ابوزید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص‌62؛ ابی النور مقدسی، عبداللطیف بن محمد، الطریق السوی فی اقتفاء اثر النبی ، ص‌270؛ غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌569؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌286؛ ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج‌34، ص‌90.

[33]. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج‌34، ص‌90.

[34]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌286 و ص‌292؛ ابوزید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص‌41 _ 39؛ مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، ص‌17 _ 11؛ بن‌فوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج‌1، ص‌12.

[35]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌292.

[36]. همان، ص‌286.

[37]. مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، ص‌17 _ 11.

[38]. همان.

[39]. همان.

[40]. همان.

[41]. بن‌فوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج‌1، ص‌12.

[42]. بن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموع فتاوی، ج4، ص‌310.

[43]. همان.

[44]. نازعات:40.

[45]. بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج‌8، ص‌298.

[46]. همان، ج‌28، ص‌103.

[47]. الخمیس، عثمان، فتاوی الشیخ عثمان الخمیس، ج‌161، ص‌1.

[48]. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌343؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌149؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص‌29.

[49]. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌343.

[50]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌149.

[51]. طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص‌29.

[52]. بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج‌4، ص‌310؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص‌29؛ بن‌فوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج‌1، ص‌12.

[53]. همان.

[54]. بن‌فوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج‌1، ص‌12؛ مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، ص‌17 _ 11.

[55]. همان.

[56]. بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج‌4، ص‌310؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص‌29؛ الخمیس، عثمان، فتاوی الشیخ عثمان الخمیس، ج‌161، ص‌1.

[57]. بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج‌4، ص‌310؛ طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص‌29؛ بن‌فوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمومنات، ج‌1، ص‌12.

[58]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌292؛ قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌343؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌149.

[59]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌292.

[60]. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌343؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌149.

[61]. بن‌باز، عبدالعزیز، التبرج و خطر مشارکة المراة للرجل فی میدان عمله، ج‌1، ص‌5؛ بن‌عبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة، ج‌1، ص‌242؛ عثیمین، محمد بن صالح، لقاء الباب المفتوح، ج‌1، ص‌39؛ همان، اللقاء الشهری، ج‌24، ص‌20؛ بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، ج‌23، ص‌55؛ ابوبکر جزائری، جابر بن موسی، ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج‌4، ص‌265؛ ابو زید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص‌18؛ البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌287؛ سابق، سید، فقه السنة، ج‌2، ص‌132؛ سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، الجامع فی طلب العلم الشریف، ص‌970.

[62]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌566؛ قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌340.

[63]. بن‌باز، عبدالعزیز، التبرج و خطر مشارکة المراة للرجل فی میدان عمله، ج‌1، ص‌5؛ بن‌عبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة، ج‌1، ص‌242؛ عثیمین، محمد بن صالح، لقاء الباب المفتوح، ج‌1، ص‌39؛ همان، اللقاء الشهری، ج‌24، ص‌20؛ بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، ج‌23، ص‌55؛ ابوبکر جزائری، جابر بن موسی، ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج‌4، ص‌265؛ ابو زید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ص‌18.

[64]. آل شیخ، محمد بن ابراهیم، فتاوی و رسائل، ج‌10، ص‌26؛ عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی داود، ج‌206، ص‌43؛ عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی ارکان الاسلام، ص‌535؛ همان، شرح العقیدة السفارینیة، ص‌698؛ همان، رسالة الحجاب، ص‌10.

[65]. عباد البدر، عبدالمحسن بن عبدالله، شرح سنن ابی داود، ج‌392، ص‌35.

[66]. بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، اعتقاد اهل السنة، ج‌8، ص‌18.

[67]. سعد، عبدالله بن عبدالرحمن، اتباع الصراط فی الرد علی دعاة الاختلاط، ص‌13؛ بن‌فوزان، صالح، الملخص الفقهی، ج‌1، ص‌211؛ قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب فی حکم الحجاب، ص‌713؛ همان، الاختلاط بین الرجال و النساء، ص‌11؛ همان، الغناء و المعازف فی ضوء الکتاب و السنة و آثار الصحابة، ص‌117.

[68]. بن‌باز، عبدالعزیز و عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی مهمة لعموم الامة، ص‌153؛ شنقیطی، محمد امین، اضواء البیان فی ایضاح القران بالقران، ج‌5، ص‌413؛ عثیمین، محمد بن صالح، مناسک الحج و العمرة و المشروع فی الزیارة، ص‌14.

.[69] البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌287.

[70]. همان، ص‌291 _ 292.

[71]. همان، ‌ص‌288.

[72]. سابق، سید، فقه السنة، ج‌2، ص‌132.

[73]. همان.

[74]. فزازی، محمد بن محمد، النذیر، ص‌18.

[75]. سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، الجامع فی طلب العلم الشریف، ص‌970.

[76]. السیف، محمد بن عبدالله، السیاسة الشرعیة، ص‌204؛ السعد، عبدالله بن عبدالرحمن، اتباع الصراط فی الرد علی دعاة الاختلاط، ص‌13.

[77]. الشریف، محمد بن شاکر، الاربعون النسائیة، ص‌4.

[78]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌566.

[79]. همان.

[80]. همان.

[81]. همان، ص‌572.

[82]. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌340.

[83]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌575؛ قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌342.

[84]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌575.

[85]. همان.

[86]. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌342.

[87]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌571.

[88]. همان.

[89]. احزاب:33.

[90]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌508 _ 507.

[91]. همان.

[92]. همان، ص‌571.

[93]. همان، ص‌575.

[94]. احزاب:33.

[95]. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ج‌4، ص‌345.

[96]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌148.

[97]. ابن‌قیم جوزی، محمد، اعلام الموقعین، ج‌2، ص‌47؛ ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، حجاب المراة و لباسها فی الصلاة، ص‌33.

[98]. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ج‌2، ص‌145؛ ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ج‌2، ص‌721.

[99]. ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ج‌2، ص‌721.

[100]. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج‌29، ص‌553.

[101]. الحوالی، سفر بن عبدالرحمن، دروس للشیخ سفر الحوالی، ج‌85، ص‌23؛ بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج‌3، ص‌351؛ عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی داود، ج‌206، ص‌43؛ شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، ص‌15؛ عثمین، محمد بن صالح، فتاوی نور علی الدرب، ج‌24، ص‌2؛ همان، مجموعة اسئلة تهم الاسرة المسلمة، ص‌78؛ بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن‌جبرین، ج‌22، ص‌1؛ قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب، ص‌745؛ همان، الاختلاط بین الرجال و النساء، ص‌223.

[102]. "سد" یعنی بستن و جلوگیری کردن و " ذرایع" جمع "ذریعة" به معنای وسیله است. معنای اصطلاحی "سد ذرایع" نیز عبارت است از: جلوگیری کردن از هر کاری که به حسب عادت منجر به مفسده‌ای می‌شود؛ ر.ک: بن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموع فتاوی، ج‌3، ص‌322 و مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج‌2، ص‌494.

[103]. الحوالی، سفر بن عبدالرحمن، دروس للشیخ سفر الحوالی، ج‌85، ص‌23؛ بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی، ج‌3، ص‌351؛ عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی داود، ج‌206، ص‌43؛ شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، ص‌15.

[104]. همان.

[105]. عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی نور علی الدرب، ج‌24، ص‌2؛ همان، مجموعة اسئلة تهم الاسرة المسلمة، ص‌78؛ بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، ج‌22، ص‌1؛ قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب، ص‌745؛ همان، الاختلاط بین الرجال و النساء، ص‌223.

[106]. طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، ص‌29.

[107]. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، ص‌288؛ الباز، محمد، مدافع الاخوان، ص‌164.

[108]. همان، ص‌165.

[109]. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌581؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌148.

[110]. غزالی محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌581.

[111]. واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌148.

[112]. «قومی که زنی را بر خود زمامدار کنند، هرگز رستگار نمی­شوند».

[113]. «حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ الهَیْثَمِ، حَدَّثَنَا عَوْفٌ، عَنِ الحَسَنِ، عَنْ أَبِی بَکْرَةَ، قَالَ: لَقَدْ نَفَعَنِی اللَّهُ بِکَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیَّامَ الجَمَلِ، بَعْدَ مَا کِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ، قَدْ مَلَّکُوا عَلَیْهِمْ بِنْتَ کِسْرَى، قَالَ: «لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمُ امْرَأَةً»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج‌3، ص‌260، ح 1425؛ دولایی رازی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، ج‌1، ص‌50، ح 123؛ اشبیلی، ابومحمد عبدالحق، الاحکام الشرعیة الکبری، ج‌2، ص‌126.

[114]. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، تهذیب اقتضاء الصراط المستقیم، ج‌1، ص‌106.

[115]. ابن‌قیم جوزی، محمد، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج‌2، ص‌271؛ ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص‌608.

[116]. عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، لماذا لاتقود المراة السیارة فی المملکة العربیة السعودیة، ص‌10.

[117]. عثیمین، محمد بن صالح، فتح ذی الجلال و الاکرام بشرح بلوغ المرام، ج‌6، ص‌169.

[118]. همان، ص‌170.

[119]. همان.

[120]. الدعوة السلفیة، الانتخابات... رویة شرعیة، ص‌4؛ مقدسی، ابوالنور، الطریق السوی فی اقتفاء اثرالنبی، ص‌438.

[121]. الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس وقفات مع اخطر مخالفات دستور السودان للاسلام، ص‌11؛ شنقیطی، ابومنذر، الاظهار لبطلان تامین الکفار فی هذه الاعصار، ص‌3؛ عبدالقادر بن عبدالعزیز، سید امام، العمدة للجهاد فی سبیل الله تعالی، ص‌66.

[122]. الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس وقفات مع اخطر مخالفات دستور السودان للاسلام، ص‌13.

[123]. غزالی، محمد، من هنا نعلم، ص‌163 _ 162.

[124]. همان.

[125]. همو، اسلام پاسخ می­دهد، ص‌565.

[126]. همان.

[127]. قرضاوی، یوسف، فتاوی معاصرة، ج‌2، ص‌426.

[128]. شامخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، ص‌112 و ص‌116؛ واعی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، ص‌149.

  1. منابع

    1. قرآن کریم.
    2. ابن‌اثیر جزری، مبارک بن محمد، جامع الاصول فی احادیث الرسول، تحقیق: عبدالقادر الارنووط، بی­جا: مکتبة الحلوانی، چاپ اول، 1390ق _ 1970م.
    3. قرضاوی، یوسف، «موکراسی در اسلام»، نشریه داخلی اصلاح، سال سوم، شماره 18، 1393ش.
    4. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة اصحاب الجحیم، تحقیق: ناصر عبدالکریم العقل، بیروت: دار عالم الکتب، چاپ هفتم، 1419ق.
    5. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، النبوات، تحقیق: عبدالعزیز بن صالح الطویان، ریاض: اضواء السلف، چاپ اول، 1420ق _ 2000م.
    6. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، تهذیب اقتضاء الصراط المستقیم، بحیره: دارالعلوم، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    7. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، جامع المسائل، تحقیق: محمد عزیز شمس، بی­جا: دار عالم الفوائد للنشر والتوزیع، چاپ اول، 1422ق.
    8. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، حجاب المراة و لباسها فی الصلاة، تحقیق: محمد ناصر الدین البانی، بی­جا: المکتب الاسلامی، چاپ هفتم، 1405ق _ 1985م.
    9. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، شرح العمدة فی بیان مناسک الحج و العمرة، تحقیق: صالح بن محمد الحسن، ریاض: مکتبة الحرمین، چاپ اول، 1409ق _ 1998م.
    10. ابن‌تیمیه حرانی، احمد، مجموع الفتاوی، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینه منوره: مجمع الملک فهد، 1416ق.
    11. ابن‌فاخر، معمر بن عبدالواحد، موجبات الجنة، تحقیق: ناصر بن احمد بن نجار، بی­جا: مکتبة عباد الرحمن، چاپ اول، 1423ق _ 2002م.
    12. ابن‌قتیبه دینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، بی­جا: مؤسسة الاشراق، چاپ دوم، 1419ق _ 1999م. ­
    13. ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، اعلام الموقعین عن رب العالمین، تحقیق: محمد عبدالسلام ابراهیم، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
    14. ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، تحقیق: نایف بن احمد الحمد، مکه مکرمه: دار عالم الفوائد، چاپ اول، 1428ق.
    15. ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، حادی الارواح الی بلاد الافراح، قاهره: مطبعة المدنی، بی­تا.
    16. ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ هفدهم، 1415ق _ 1994م.
    17. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمود حسن، بی­جا: دار الفکر، 1414ق _ 1994م.
    18. ابن‌ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، تحقیق: شعیب الارنووط و دیگران، بی­جا: دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق _ 2009م.
    19. ابوبکر جزائری، جابر بن موسی، ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، مدینه منوره: مکتبة العلوم و الحکم، چاپ پنجم، 1424 ق _ 2003م.
    20. ابوزید، بکر بن عبدالله، حراسة الفضیلة، ریاض: دار العاصمة للنشر و التوزیع، چاپ یازدهم، 1426ق _ 2005م.
    21. ابی‌النور مقدسی، عبداللطیف بن محمد، الطریق السوی فی اقتفاء اثر النبی -، بی­جا: مرکز الفجر للاعلام، 1430ق _ 2009م، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    22. قطب، سید، معالم فی الطریق، بی­جا: دارالشروق، 1979م.
    23. زرقاوی، ابومصعب، الارشیف الجامع لکلمات و خطابات، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    24. شنقیطی، ابومنذر، اسلامیون فی وحل الدیمقراطی، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    25. سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، العمدة للجهاد فی سبیل الله، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    26. اسدی اندلسی، مهلب، المختصر النصیح فی تهذیب الکتاب الجامع الصحیح، تحقیق: احمد بن فارس السلوم، ریاض: دار التوحید، چاپ اول، 1430ق _ 2009م.
    27. اشبیلی، ابومحمد عبدالحق، الاحکام الشرعیة الکبری، تحقیق: ابو عبدالله حسین بن عکاشه، ریاض: مکتبة الرشد، 1422ق _ 2001م.
    28. الاشقر، عمر بن سلیمان، الرسل و الرسالات، کویت: مکتبة الفلاح للنشر و التوزیع، چاپ چهارم، 1410ق _ 1989م.
    29. جندی، انور، حسن البنا امام شهید راه دعوت و نوگرایی، ترجمه: مصطفی اربابی، بی­جا: نشر احسان، 1389ش.
    30. الاصبهانی، احمد بن عبدالله، المسند المستخرج علی صحیح الامام مسلم، تحقیق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل الشافعی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق _ 1996م.
    31. آجری، محمد، الشریعة، تحقیق: عبدالله الدمیجی، ریاض: دار الوطن، چاپ دوم، 1420ق.
    32. آل شیخ، محمد بن ابراهیم، فتاوی و رسائل سماحة الشیخ محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف، تحقیق: محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، مکه مکرمه: مطبعة الحکومة، چاپ اول، 1399ق.
    33. الباز، محمد، مدافع الاخوان، قاهره: کنوز للنشر و التوزیع، بی­تا.
    34. بخاری، محمد بن اسماعیل، تخریج الاحادیث المرفوعة المسندة فی کتاب التاریخ الکبیر للبخاری، تنظیم: محمد بن عبدالکریم بن عبید، ریاض: مکتبة الرشد، چاپ اول، 1420ق _ 1999م.
    35. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ترجمه: دکتر طاهر لاوژه، ارومیه: مؤسسه انتشاراتی حسینی اصل، چاپ دوم، 1392ش.
    36. بزاز، محمد بن عبدالله، کتاب الفوائد، تحقیق: حلمی کامل اسعد عبدالهادی، ریاض: دار ابن الجوزی، چاپ اول، 1417ق _ 1997م.
    37. بصری انصاری، محمد بن عبدالله، حدیث محمد بن عبدالله الانصاری، تحقیق: مسعد عبدالحمید محمد السعدنی، ریاض: اضواء السلف، چاپ اول، 1418ق _ 1998م.
    38. بغوی، حسین بن مسعود، شرح السنة، تحقیق: شعیب الارناووط _ محمد زهیر الشاویش، بیروت: المکتب الاسلامی، چاپ دوم، 1403ق _ 1983م.
    39. بن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیز بن باز، بی­جا: بی­نا، بی­تا.
    40. بن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، التبرج و خطر مشارکة المراة للرجل فی میدان عمله، عربستان: وزارة الشوون الاسلامیة و الاوقاف و الدعوة و الارشاد، چاپ اول، 1423ق.
    41. بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، اعتقاد اهل السنة، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    42. بن‌جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، فتاوی الشیخ ابن جبرین، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    43. بن‌حجاج، مسلم، صحیح مسلم، مصر: دار ابن‌حزم، چاپ اول، 1429ق _ 2008م.
    44. بن‌عبدالعزیز، محمد، فتاوی اسلامیة، ریاض: دار الوطن للنشر، چاپ دوم، 1413ق.
    45. بن‌فوزان، صالح، الملخص الفقهی، ریاض: دار العاصمة، چاپ اول، 1423ق.
    46. بن‌فوزان، صالح، تنبیهات علی احکام تختص بالمؤمنات، المملکة العربیة السعودیة: وزارة الشئون الاسلامیة و الاوقاف و الدعوة و الارشاد، 1423ق.
    47. بن‌فوزان، صالح، فتاوی الطب و المرضی، بی­جا: رئاسة ادارة البحوث العلمیة و الافتاء، بی­تا.
    48. البنا، حسن، مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا، بی­جا: دار الدعوة، چاپ اول، 1423 ق _ 2002م.
    49. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق: محمد ناصرالدین البانی، ریاض: مکتبة المعارف للنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1429ق _ 2008م.
    50. جامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، بی­جا: موقع الجامعة علی الانترنت، در: http://www. ahlalhdeeth. com
    51. جوهری بغدادی، علی بن جعد، مسند ابن‌الجعد، تحقیق: عامر احمد حیدر، بیروت: مؤسسة نادر، چاپ اول، 1410ق _ 1990م.
    52. حدوشی، عمر بن مسعود، کیف تفهم عقیدتک بدون معلم؟، بی­جا: بی­نا، چاپ دوم، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    53. حدوشی، عمر بن مسعود، مجموعة الرسائل فی اهم المسائل، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبرالتوحید و الجهاد.
    54. حریملی نجدی، فیصل بن عبدالعزیز، تطریز ریاض الصالحین، تحقیق: عبدالعزیز بن عبدالله بن ابراهیم آل حمد، ریاض: دار العاصمة للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1423ق _ 2002م.
    55. حلبی، اسماعیل بن قاسم، حدیث ابی القاسم الحلبی، بی­جا: مخطوط نشر فی برنامج الجوامع الکلم المجانی التابع لموقع الشبکة الاسلامیة، چاپ اول، 2004م.
    56. الحوالی، سفر بن عبدالرحمن، دروس للشیخ سفر الحوالی، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    57. الخمیس، عثمان، فتاوی الشیخ عثمان الخمیس، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: almanhaj. net
    58. الدعوة السلفیة، الانتخابات ... رویة شرعیة، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    59. دولایی رازی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، تحقیق: ابوقتیبه نظر محمد الفاریابی، بیروت: دار ابن‌حزم، چاپ اول، 1421ق _ 2000م.
    60. الرابطة الشرعیة للعلماء و الدعاة بالسودان، هذا بیان للناس _ وقفات مع اخطر مخالفات دستور السودان للاسلام، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبرالتوحید و الجهاد.
    61. سابق، سید، فقه السنة، ترجمه: محمود ابراهیمی، سنندج: مردم سالاری، چاپ دوم، 1387ش.
    62. سجستانی ازدی، ابی داود سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داود، تحقیق: خلیل مامون شیحا، بیروت: دار المعرفة، چاپ اول، 1422ق _ 2001م.
    63. السعد، عبدالله بن عبدالرحمن، اتباع الصراط فی الرد علی دعاة الاختلاط، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    64. سمهوری، رائد، نقد الخطاب السلفی، لندن: طوی، چاپ اول، 2010م.
    65. سید امام، عبدالقادر بن عبدالعزیز، الجامع فی طلب العلم الشریف، بی­جا: بی­نا، بی­­تا.
    66. السیف، محمد بن عبدالله، السیاسة الشرعیة، بی­جا: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1428ق _ 2007م، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    67. شامخ، عامر، الاخوان المسلمون من نحن؟ و ماذا نرید؟، بی­جا: الصحوة، چاپ اول، 1432 ق _ 2011م.
    68. شجری جرجانی، یحیی بن الحسین، ترتیب الامالی الخمیسة، تحقیق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1422ق _ 2001م.
    69. شحود، علی بن نایف (شهاب ثاقب)، مقالات و ابحاث منوعة حول اوضاعنا المعاصرة، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبرالتوحید و الجهاد.
    70. الشریف، محمد بن شاکر، الاربعون النسائیة، بی­جا: بی­تا، بی­نا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    71. شنقیطی، ابومنذر، الاظهار لبطلان تأمین الکفار فی هذه الاعصار، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    72. شنقیطی، محمد امین، اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، لبنان: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415ق _ 1995م.
    73. طرطوسی، ابوبصیر، الحوار المفتوح فی منتدی بلسم الایمان، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبرالتوحید و الجهاد.
    74. طیبی، حسین بن عبدالله، شرح الطیبی علی مشکاة المصابیح المسمی بالکاشف عن حقائق السنن، تحقیق: 69. عبدالحمید هنداوی، ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ اول، 1417ق _ 1997م.
    75. عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، شرح سنن ابی‌داود، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    76. عباد البدر، عبدالمحسن بن حمد، لماذا لا تقود المراة السیارة فی المملکة العربیة السعودیة، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    77. عبدالقادر بن عبدالعزیز، سید امام، العمدة للجهاد فی سبیل الله تعالی، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    78. عثیمین، محمد بن صالح، الضیاء اللامع من الخطب الجوامع، بی­جا: الرئاسة العامة لادارات البحوث العلمیة و الافتاء و الدعوة و الارشاد، چاپ اول، 1408ق _ 1988م.
    79. عثیمین، محمد بن صالح، اللقاء الشهری، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    80. عثیمین، محمد بن صالح، تفسیر الفاتحة و البقرة، المملکة العربیة السعودیة، چاپ اول، 1423ق.
    81. عثیمین، محمد بن صالح، رسالة الحجاب، بی­جا: بی­نا، بی­تا.
    82. عثیمین، محمد بن صالح، شرح العقیدة السفارینیة، ریاض: دار الوطن، چاپ اول، 1426ق.
    83. عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی ارکان الاسلام، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم، ریاض: دار الثریا للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1424ق.
    84. عثیمین، محمد بن صالح، فتاوی نور علی الدرب، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    85. عثیمین، محمد بن صالح، فتح ذی الجلال و الاکرام بشرح بلوغ المرام، تحقیق: صبحی بن محمد رمضان، بی­جا: المکتبة الاسلامیة للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1427ق _ 2006م.
    86. عثیمین، محمد بن صالح، لقاء الباب المفتوح، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    87. عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی و رسائل، تحقیق: فهد بن ناصر بن ابراهیم، بی­جا: دارالوطن، 1413ق، در: نرم افزار مکتبة الشاملة.
    88. عثیمین، محمد بن صالح، مجموعة اسئلة تهم الاسرة المسلمة، بی­جا: دار الوطن للنشر، چاپ اول، بی­تا.
    89. عثیمین، محمد بن صالح، مناسک الحج و العمرة و المشروع فی الزیارة، عنیزه: مکتبة الامة، چاپ اول، 1413ق.
    90. العلوان، سلیمان ناصر بن عبدالله، التبیان شرح نواقض الاسلام، بی­جا: دار المسلم للنشر و التوزیع، چاپ هفتم، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    91. غزالی، محمد، اسلام پاسخ می­دهد، ترجمه: محمد ابراهیمی، سنندج: آراس، 1392ش.
    92. غزالی، محمد، من هنا نعلم، بی­جا: دار نهضة مصر، چاپ اول، بی­تا.
    93. فزازی، محمد بن محمد، النذیر، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبرالتوحید و الجهاد.
    94. فزازی، محمد بن محمد، بین منهج الرحمن و منهج الشیطان، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در سایت منبرالتوحید و الجهاد.
    95. قحطانی، سعید بن علی، اظهار الحق و الصواب فی حکم الحجاب و التبرج و السفور و الخلوة بالمراة الاجنبیة و سفرها بدون محرم و الاختلاط فی ضوء الکتاب و السنة و آثار السلف الصالح، ریاض، مطبعة سفیر، بی­تا.
    96. قحطانی، سعید بن علی، الاختلاط بین الرجال و النساء، ریاض: مطبعة سفیر، بی­تا.
    97. قحطانی، سعید بن علی، الغناء و المعازف فی ضوء الکتاب و السنة و آثار الصحابة، ریاض: مطبعة سفیر، بی­تا.
    98. قرضاوی، یوسف، دیدگاه­های فقهی معاصر، ترجمه: احمد نعمتی، تهران: نشر احسان، چاپ سوم، 1394ش.
    99. قحطانی، سعید بن علی، فتاوی معاصرة، بیروت: المکتب الاسلامی، چاپ اول، 1421ق _ 2000م، ج 2، ص 426.
    100. قطیعی، احمد بن جعفر، جزء الالف دینار و هو الخامس من الفوائد المنتفاة و الافراد الغرائب الحسان، تحقیق: بدر بن عبدالله البدر، کویت: دار النفائس، چاپ اول، 1414ق _ 1993م.
    101. قوام السنة، اسماعیل بن محمد، الحجة فی بیان المحجة و شرح عقیدة اهل السنة، ریاض: دار الرایة، چاپ دوم، 1419ق _ 1999م.
    102. مالکی، سمیر، یبغونها عوجا، بی­جا: بی­نا، بی­تا، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    103. مقدسی، ابوالنور، الطریق السوی فی اقتفاء اثرالنبی، بی­جا: مرکز الفجر للاعلام، چاپ اول، 1430ق _ 2009م، در: سایت منبر التوحید و الجهاد.
    104. مقدسی، محمد بن عبدالواحد، من عوالی الضیاء المقدسی تخریجه من الموافقات فی مشایخ احمد، تحقیق: محمد مطیع الحافظ، بیروت: البشائر الاسلامیة، چاپ اول، 1422ق _ 2001م.
    105. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، تحقیق: احمد قدسی، قم: مدرسة الامام علی بن ابی طالب %، 1428ق.
    106. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، تحقیق: حسن عبدالمنعم شلبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق _ 2001.
    107. وائلی، توفیق یوسف، الرویة الشاملة لتوجهات الاخوان المسلمین الاصلاحیة، کویت: دار البحوث العلمیة، بی­تا.